منوچهر نوذری ؛ نابغه‌ای که حیف شد . . .

منوچهر نوذری ؛ نابغه‌ای که حیف شد . . .

منوچهر خان نوذری را بدون شک می‌توان یکی از همه فن‌حریف‌های هنر ایران زمین دانست . این مردِ طنازِ زادۀ قزوین ، که نامش با برنامۀ "صبح جمعه با شما " ، "تئاتر گلریز " عجین است ، به گواه خود ، نخستین فردی بود که در جعبۀ جادویی تلویزیون ظاهر شد .

شنبه 28 مهر 1403 ساعت 12:20
گردآوری : مهندس اردوان سیف بهزاد

در واپسین روزهای زندگی خود ، منوچهر نوذری این‌گونه اذعان نمود که :


”من اولین کسی بودم که در تلویزیون ایران مقابل دوربین رفتم و گفتم نام جعبه‌ای که تصویر من را در آن می‌بینید تلویزیون است ...“

منوچهر نوذری یکی از پیشگامان هنر دوبله ، مجری قدرتمند ، بازیگر کارکشته و کارگردان ایران بود که طی سال‌های فعالیت خود برای همۀ ما خاطراتی بس شیرین را به یادگار گذاشته است.

 

• فعالیت حرفه‌ای منوچهر نوذری :

منوچهر نوذری ( متولد ۱۳۱۵) فعالیت حرفه‌ای خود را در سال ۱۳۳۲و از ۱۷ سالگی، در رادیو آغاز نمود . در ادامه و سال ۱۳۳۸، منوچهر نوذری فعالیت خود را در سینما به‌عنوان دستیار فنی آغاز نمود و در سال ۱۳۴۱ نیز نخستین تجربۀ بازیگری وی با بازی در فیلم "لالۀ آتشین" رقم خورد . لاله آتشین، به کارگردانی محمود نوذری برادر وی، استاد هوشنگ لطیف پور و نویسندگی محمود نوذری و فرانک مهرآسا است.

مرحوم منوچهرخانِ نوذری در گفتگو با خبرگزاری ایسنا این‌گونه شرح می‌دهد :

"استادم آقای لطیف پور ، دوست برادرم مرحوم محمود نوذری بود و به خانه ما رفت و آمد داشت. یک روز من را دید و گفت که تو در دوبله استعداد داری و من را برای کار به پیش خودش برد. نشستم و نگاه کردم، دیدم می‌توانم. اولین فیلمی که صحبت کردم"دختر نمکزار" محصول ایتالیا بود. در آن فیلم فریدون ثقفی به جای مارچلو ماستریانی صحبت می‌کرد و مرحوم ایرج دوستدار نقش منفی فیلم را می‌گفت. در هر فیلمی یک کمدین کوچکی بود همراه با رُل اول فیلم که به آن جیمی می‌گفتند که آن‌را به من دادند و در اولین روز کارم من جای نقش دوم فیلم صحبت کردم. آن موقع مثل الان نبود که گوشی داشته باشیم. تکرار هم نداشتیم و همه تکه‌ها سریع ضبط می‌شد. کار خوب درآمد و تشویقم کردند من هم در دوبله ماندم و رسیدم در حد مدیر دوبلاژ و رُل‌های سنگین را دوبله کردم. تا قبل از فیلم "اشک‌ها و لبخندها" دوبله ما در دنیا دوم بود. ایتالیایی‌ها موسیقی هم دوبله می‌کردند، بعد از اینکه ما هم شروع به این کار کردیم یک شدیم و واقعا کارمان سبک بود ولی الان اینطور نیستیم و خراب شدیم. اول اینکه یک مقدار از آن گوینده‌ها نیستند. بعد هم کار بی‌ارزش شده و برایشان مهم نیست مثل آنوقت‌ها حالت داشته باشند فقط می‌خواهند صدا فارسی بشود تا مشتری بفهمد. الان ۷۰، ۸۰ درصد فیلمهایمان خوب دوبله نمی‌شوند."

این هنرمند فقید سال ۱۳۴۵ در فیلم‌های "امیرارسلان نامدار" و "حسین کردشبستری" به ایفای نقش پرداخت. در سال ۱۳۴۶، در مقابل دوربین زنده یاد " اسماعیل کوشان" ، فیلم "گوهر شب چراغ" و سال ۱۳۴۷ در فیلم "غروب بت پرستان" ظاهر شد. از دیگر نقش آفرینی‌های وی می‌توان به تنها سه فیلم آسمون بی ستاره، خیالاتی و چند می‌گیری گریه کنی، اشاره کرد.

منوچهر نوذری در سال ۱۳۵۰ نخستین فیلم خود را با نام "ایوالله" کارگردانی و تدوین نمود. وی در مصاحبه‌ای عنوان نمود که در همین فیلم با بازی آغاسی ، این هنرمند مردمی را کشف نموده است.

منوچهر نوذری فیلم‌های "خیلی هم ممنون(۱۳۵۱)" ، "خیالاتی(۱۳۵۲)" ، " الو من گربه هستم (۱۳۵۶)" را کارگردانی نمود . فیلم الو من گربه هستم در کشور مصر ساخته شد.

اما هنر استادِ بزرگ "منوچهر نوذری" بدین جا ختم نمی‌شود ، علاوه بر هنر بازیگری و کارگردانی ، وی نبوغ ویژه‌ای در اجرا و دوبله داشت .

در هنر دوبله ، مدیریت فیلم‌های "شوخی نکن دلخور میشم (۱۳۴۵)" ، "ایوالله (۱۳۵۰)"، "خیلی هم ممنون( ۱۳۵۱)"، "یه جو غیرت( ۱۳۵۱)"، "خیالاتی (۱۳۵۲)"،" هی جو (۱۳۶۷)"،"شنگول و منگول (۱۳۶۸)" و "حسنک( ۱۳۷۱)" را بر عهده داشت.


از مجموعه‌های تلویزیونی که وی در آن نقشی را بر عهده داشته نیز به "جدی نگیرید(۱۳۷۴)"، " کوچه اقاقیا (۱۳۸۲) " ،"بابای خجالتی (۱۳۸۳)" و "باجناق‌ها(۱۳۸۴)" می‌توان اشاره نمود .

اما هنر صداپیشگی وی در نقش،جک لمون در فیلم‌های (بعضی‌ها داغشو دوست دارند، آپارتمان، ایرما خوشگله (دوبله اول و دوم)، همسایه خوب سام، روزهای شراب و گل سرخ، زیر درخت یام یام، چگونه زن خود را بکشیم، شیرینی شانس، غریبه‌ها در شهر (دوبله اول)، آوانتی، سندروم چینی، جی اف کی، گلن گلری گلن راس) ، جیمز استوارت در فیلم‌های (وینچستر ۷۳، مردی که زیاد می‌دانست (دوبله اول)، سرگیجه (دوبله اول)، دو نفر باهم تاختند (در ایران: دو سوار - دوبله اول)، مردی که لیبرتی والانس را کشت) ، کری گرانت در فیلم‌های(غرور و شهوت، خانه قایقی) ، استیو مک‌کوئین در فیلم‌های ( هفت دلاور (دوبله اول)، بچۀ سین سیناتی (قمارباز سین سیناتی))گلن فورد در فیلم‌های (خون‌بها! (در ایران: گروگان)، معجزهٔ سیب (دوبله اول و دوم)) ، شون کانری در فیلم دکتر نو،جان گاوین در فیلم روانی (در ایران: روح) ، جرج سندرز در فیلم سلیمان و ملکه سبا (دوبله اول) ، ادموند اوبرایان در فیلم کنتس پابرهنه و نقش وان هفلین در فیلم شین (دوبله اول) خاطرات بسیاری برای علاقمندان به سینما برجای گذاشت .

زنده یاد منوچهر نوذری همچنین در هزاردستان ، به‌عنوان راوی این سریال نیز ایفای نقش نموده است .

 

• منوچهر نوذری نخستین شخصی که در تلویزیون ایران مقابل دوربین رفت :

نخستین فرستنده تلویزیونی تاریخ ایران ساعت ۱۷ جمعه یازدهم مهر ۱۳۳۷خورشیدی آغاز به کار نمود و منوچهر نوذری اولین فردی بود که در برابر دوربین تلویزیون قرار گرفت.

• منوچهر نوذری، نابغه در اجرا :

منوچهر نوذری هنر اجرا را با ، محصولی از گروه کودک و نوجوان شبکه اول و برنامه‌ای با نام «هزار برگ هزار رنگ» آغاز کرد. حسین فردرو کارگردان هنری این برنامه می گوید: " نوذری در برنامه‌ «هزار برگ هزار رنگ» راوی بود. از این برنامه بود که مطرح شد و راه برای حضورش در تلویزیون هموار گردید. اگرچه نوذری با رادیو همکاری داشت اما در تلویزیون، اولین برنامه خود را پس از انقلاب با «هزار برگ، هزار رنگ» آغاز کرد که موفق نیز بود. بعدها پس از این برنامه بود که کار منوچهر نوذری در «مسابقه هفته» آغاز شد و از او برای اجرای این کار دعوت به‌عمل آمد. چهره‌ها ، مسابقه جمعه‌ها ، تهران ساعت ۲۰ و مسابقه ثانیه‌ها نیز از سایر برنامه‌هایی بود که منوچهر نوذری اجرا آن‌ها را برعهده داشت.

اما بدون شک برنامه "مسابقه هفته" با حضور وی، این‌گونه به مقبولیت و شهرت رسید و جذابیت مسابقه هفته بیش از هر چیز به مجری آن وابسته بود؛ طنازی و شوخ طبعی منوچهر نوذری همگان را پای تلویزیون می‌نشاند.استاد منوچهر نوذری به راحتی برنامه‌ای یک ساعته پُر از پرسش و پاسخ درباره اطلاعات عمومی را به یکی از پربیینده‌ترین برنامه تلویزیون تبدیل کرد.

زنده یاد نوذری در مورد مسابقه هفته در گفتگو با خبرگزاری ایسنا می‌گوید :

" “مسابقۀ هفته” به من پیشنهاد شد. مسابقۀ هفته سال‌ها، جزو موفق‌ترین برنامه‌های تلویزیونی بود تا اینکه آقای پورنجاتی قائم مقام وقت سازمان گفت که سوال‌های مذهبی آن را زیاد کنید و زن‌ها نباشند. بعد دوباره تغییر کرد تا اینکه گفتند نمی‌خواهیم، البته الان به جای ۱۰ نفر ۹نفره آنرا گذاشتند که جالب نیست. "

در کتاب "شما و رادیو" که مجموعه خاطرات هنری شاهرخ نادری ، نابغۀ تهیه کنندگی در رادیو است ، بخش‌هایی را به زنده‌یاد منوچهر نوذری پرداخته که در این مطلب بدان اشاره خواهیم نمود :

“منوچهر نوذری دهان گرمی داشت و حُسنش این بود که احساس تهیه‌کننده را درک می‌کرد و با نگاه و ایما و اشاره که از من می‌دید می‌فهمید که من از او چه می‌خواهم. حسن دیگری که داشت این بود که هیچ وقت تپُق نمی‌زد و همیشه به کلامش مسلط بود.”

“ در برنامه صبح جمعه چیزی که برای من جالب بود رپرتاژهای آقای نوذری بود. هرجا که می‌رفتم ایشان را هم با خود می‌بردم و دستمزدی هم به ایشان نمی‌دادم. چون خودش علاقمند بود. . . .”

در ادامه نیز با تهیه گزارشی از یک صندوق خیریه در مسجد لرزاده ، آن قدر این رپرتاژ گل کرد که شاهرخ نادری به دلیل شکایت بانک صادرات بازخواست شد که بانک‌ها این همه تبلیغ می‌کنند و حالا شما موسسه‌ای که رسمیت ندارد را به مردم معرفی کرده‌اید.

 

• فعالیت منوچهر نوذری پس از انقلاب :

پس از پیروزی انقلاب ، سال ۱۳۶۷، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸، سیاست رسانه‌ای بر این اساس گردید که برنامه‌های سرگرمی‌محور افزایش یابد. اما طی نوشتۀ محمدعلی ابطحی که مدیریت رادیو را در سال‌های پایانی دهه شصت بر عهدۀ او بود:

“ نوذری در یک لوازم‌التحریر فروشی کار می‌کرد. وقتی شنید که می‌تواند کار کند به قدری خوشحال شد که هنگام ورود به رادیو از شوق به گریه افتاد.”

همان دوران بود که آقای «دست و دلباز» و «مُلَّوَنْ» دو شخصیتی بودند که در قحطی برنامه‌های سرگرم‌کننده، به سرعت میان مخاطبان فراگیر و محبوب شد.
وی در ادامه سال‌ها نیز در تئاتر گلریز با گروه صبح جمعه باشما، همراه با کنعان کیانی، منوچهر والی‌زاده ، مهران امامیه و کارگردانی مجید جعفری تئاترهای پرمخاطبی را به روی صحنه برد.

زندانی شدن منوچهر نوذری در دوران اوج و پختگی :

شاید برای افرادی که از این موضوع اطلاعی ندارند ، دیدن این تیتر بسیار تعجب آور باشد ، بله ، مرحوم منوچهر خان نوذری ، شاید در دورانی که در بلندای قلۀ هنر و سرشار از تجربه قرار داشت ، به دلایلی که در ادامه به نقل از مهران امامیه ، از شخصیت‌های معروف و شیرین گروه صبح جمعه باشما ارائه خواهد شد ، روانۀ زندان گردید :

“ آقای نوذری خیلی زود غمخوار مردم می‌شد و به مردم اعتماد می‌کرد. مثلاً فردی را می‌دید که ناراحت است. می‌گفت چرا در همی؟! طرف می‌گفت که زنم مریض است. به او می‌گفت فردا هشت صبح دم در فلان بیمارستان باش. تا کار آن فرد را درست نمی‌کرد، او را رها نمی‌کرد. به همین دلیل خیلی زود گول می‌خورد. چند نفری با آقای نوذری شریک شدند که در کیش مجتمع هایی تاسیس کنند. مدیریت کار هم با آقای نوذری بود. آنها هم از مرحوم نوذری چک گرفتند و به مردم دادند و به یکباره از کشور گریختند. آقای نوذری ماند و آن بدهی بسیار زیاد.
متاسفانه چهار ماه در زندان بود. زندان و عمل جراحی قلبش باعث شد کمی شکسته شود. طرز فکر مردم هم بسیار بد شده بود. فشار زیادی روی وی بود و به نظرم ما خیلی زود او را از دست دادیم. مردم شاید تنها چهل درصد از توانایی‌های نوذری با خبر هستند. بارها به من مردمداری را یاد می داد. می‌گفت تا وقتی خودتون را واسه مردم می‌گیرید، به هیچ جا نمی‌رسید! همین مردم باعث شدن من بشم منوچهر نوذری.
امکان نداشت فردی به وی سلام کند و جوابش را ندهد. پشت چراغ قرمز بودیم که یکی سمت ماشین ما آمد و خواست سلام کند که چراغ سبز شد. نوذری به وی اشاره کرد که بیا اونور چهارراه. آن مرد آمد و چند دقیقه حال و احوال کردند. به جرات می‌توانم بگویم هیچ فرد دیگری را مثل مرحوم نوذری ندیده‌ام. یک روز دیگر برای کاری به دفتر بیمه مراجعه کردیم. آن فردی هم که پشت میز نشسته بود بسیار بداخلاق بود. مرحوم نوذری گفت، سلام نوذری هستم. گفت که چی؟! نوذری گفتند که آن مدارک... گفت خوب پشت شیشه زده دیگه، برو بخون! برخورد خیلی بدی داشت. نوذری هم با کمی ناراحتی از دفتر خارج شد.
سمت ماشین رفتیم که پیرزنی به سمت ما آمد و سلام کرد. نوذری هم گفت علیک سلام و سمت ماشین رفت. پیرزن وسط خیابان داد زد تو حق نداری جواب سلام منو این شکلی بدی! نوذری نگاهی به من کرد و گفت من که جوابش رو دادم! به سمت پیرزن برگشت. پیرزن گفت من با تو زندگی کردم! عکست به دیوار اتاقمه، تمام نوارکاستات رو جمع کردم، تو نباید با من این شکلی برخورد کنی. نوذری دست و پای پیرزن رو ماچ کرد. شاید باورتان نشود، روی پای پیرزن افتاد و می گفت منو ببخش، اعصابم خرد بود و واسه همین بد جواب دادم. پیرزن گفت من دوستت دارم و تو نباید با من این شکلی برخورد کنی، به من ربطی ندارد اعصابت خورده! نوذری گفت که حق داری، ببخش منو! جالب آنکه با آن پیرزن قراری گذاشتند. اولین برف زمستانی باید به خانه خانم یحیوی می‌رفت و فسنجان می خورد. نوذری هر جایی که بود باید برای آن فسنجان خودش را به خانه آن پیرزن می رساند. واقعا نمونه کامل مردمداری بود.”
منوچهر نوذری به مدت دو سال و شش ماه در زندان بود و تنها حسرتی که برای ما برجای گذاشت ، محرومیت ما از هنر این بزرگمرد بود.

پایان غم‌انگیز منوچهر نوذری :

هر کدام از این اتفاق‌هایی که در بالا بدان اشاره شد کافیست تا کوه را از پای در بیاورد ، از عمل جراحی قلب گرفته تا زندان به ناحق که در اوج محبوبیت ، این مرد بزرگ را شکست . همین موضوع توان جسمی و روحی او را به اندازه‌ای تحلیل برد که دیگر کمر راست نکرد و در نهایت در ۱۶ آذرماه ۱۳۸۴ جان به جان آفرین تسلیم کرد.

 

ثبت نظر

ارسال