معرفی ، نقد و بررسی فیلم : " گودزیلا در برابر کونگ - Godzilla vs. Kong"

معرفی ، نقد و بررسی فیلم : " گودزیلا در برابر کونگ  - Godzilla vs. Kong"

در دنیای سینمایی هیولاها ، این بار دو شخصیت از هیولاهایی در برابر یکدیگر قرار خواهند گرفت که از بزرگترین نمادهای تاریخ سینمای جهان هستند. گودزیلای ترسناک و کونگ قدرتمند . . .

چهارشنبه 25 فروردین 1400 ساعت 13:28
گروه هنری سایت هنرنامه امروز

◄ داستان فیلم " گودزیلا در برابر کونگ - Godzilla vs. Kong" :

"خطر لو رفتن داستان"

دو قهرمان افسانه‌ای و نیرومندترین‌ها از نوع خود ، در صفحۀ سینما به نبرد یکدیگر خواهند رفت.  اما داستان این فیلم از زمانی آغاز خواهد شد که پنج سال  از ماجراهای گودزیلا: سلطان هیولاها (فیلم ۲۰۱۹) و شکست دادن شاه گیدورا و ۵۸ سال نیز از وقایع فیلم کونگ: جزیره جمجمه  می‌گذرد . کونگ در حال حاضر توسط مونارک در گنبدی غول پیکر در جزیره جمجمه تحت نظارت است . کونگ توسط زبان اشاره با جیا فرزند خواندۀ کر و لال ایلین اندروز (متخصص در زمینه کونگ) ارتباط برقرار می‌کند . 

در این میان شرکتی به نام Apex به ریاست والتر سیمونز قصد دارد که به زیست‌بومی باستانی در زیر زمین که به عنوان زمین تو خالی(Hollow Earth) و دنیای تایتان‌ها معرفی می‌گردد دست بیابد. تلاش آن‌ها برای ورود به این مکان بی‌نتیجه بوده و آن‌ها نتوانستند که از بُعد میان زمین و زمین خالی عبور کنند و از این رو یکی از دانشمندان سابق مونارک و نظریه پرداز زمین توخالی به نام دکتر نیتن لیند را برای راهنمایی در جستجوی منبع انرژی در زمین توخالی استخدام می‌کند .

سیمونز قصد دارد تا کونگ را به قطب جنوب برده و با استفاده از او به زمین تو خالی راه پیدا کنند. نیتن به دلیل فوت برادرش بر اثر نیروی پادگرانش (جاذبه منفی یا ضد جاذبه، ایدهٔ ایجاد شی یا مکانی است که در بند گرانش نباشد. ) مردد بود که متوجه شد شرکت Apex به فن‌آوری دست یافته است که قادر به تحمل فشار وارده از میدان گرانش است (دستگاهی به نام HEAV که اثر جاذبه معکوس را از بین می‌برد) و از این رو موافقت نمود . 

نیتن با آندروز ملاقات می کند و او را متقاعد می کند که اجازه دهد کونگ را به قطب جنوب ببرد. اندروز که سال‌هاست روی کونگ و سایر تایتان‌ها مطالعه  می‌کند ، هشدار می‌دهد که خارج نمودن  کونگ از جزیره ممکن است سبب واکنش گودزیلا گشته و به او حمله نموده و منجر به جنگ میان آن دو گردد. از این رو آن‌ها کونگ را در مسیری خارج از آب‌های قلمرو گودزیلا انتقال دادند. در این سفر اندروز، نیتن و جیا و نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا کونگ را همراهی نمودند.

آنچه که انتظار می‌رفت رخ داد و گودزیلا به آن‌ها حمله نمود و در نبرد با کونگ پیروز شد . گودزیلا از حضور تایتان دیگری در قلمروی خود احساس خطر می‌نمود و همراهان کنگ نیز به گونه‌ای جلوه دادند که او در نبرد کشته شده است . جهت جلوگیری از مطلع شدن گودزیلا ، کونگ را از راه هوایی ، کونگ رابه قطب جنوب انتقال دادند و توسط جیا، او را راضی به داخل تونل شدن نمودند و گروه نیز با HEAV او را همراهی نمودند .

اما شخصی به نام برنی هیز (Bernie Hayes) کارمند شرکت Apex Cybernetics و سازندۀ پادکستی به نام‌ تایتان‌ها نیز می‌باشد ، به اطلاعاتی دست پیدا می‌کند که نشانگر فعالیت‌های شومی در مرکزی در فلوریدا است . او به همراه دو تن از هواداران پادکست خود به یک پایگاه Apex که توسط گودزیلا تخریب شده و یک تاسیسات مخفی در زیر زمین دست پیدا می کنند و در یک حمل و نقل زیرزمینی مونوریل به مقر Apex در هنگ کونگ راه یافته و به مکانی که  آزمایش مکاگودزیلا (Mechagodzilla) انجام می‌شود، وارد می‌شوند. مکا گودزیلا توسط رن سریزاوا (Ren Serizawa) فرزند ایشیرو سریزاوا (Ishirō Serizawa) (یکی از اعضای سازمان Monarch ، خود را برای شفابخشی گودزیلا فدا می کند تا بتواند برای نجات بقیه جهان با گیدورا مبارزه کند)، از طریق شبکه های عصبی یک سر قطع شده گیدورا توسط گودزیلا با نیروی تله پاتیک کنترل می‌شود که در این مسیر با تامین نیروی منبع تغذیه آن روبرو است . والتر قصد دارد انرژی Hollow Earth را برای غلبه بر محدودیت های Mechagodzilla به کار ببرد. مکاگودزیلا که توسط شرکت ایپکس ساخته شده بود تا گودزیلا را از بین ببرد.

اما از این سو کونگ ، داخل زمین توخالی ، اکوسیستمی مشابه جزیرۀ جمجمه پیدا نموده و به غاری که قلمروی اجدادی خود بوده می‌رسد ، با ورود به آن، تبری که از باله پشتی گودزیلا ساخته شده‌است (این تبر در واقع سلاح اجداد کونگ برای مبارزه با اجداد گودزیلا بوده‌است) را برمی‌دارد که به او کمک می‌کند با نیروی گودزیلا (نفس اتمی) مقابله کند.

تیم Apex با شناسایی منبع تغذیه ، علیرغم اعتراضات اندروز، سیگنال‌هایی به پایگاه خود در هنگ کنگ ارسال می کنند. گودزیلا که به دلیل فعال شدن Mechagodzilla جذب شده است ، وارد هنگ کنگ می شود و  حضور کنگ را در آنجا احساس می‌کند ، با نفس اتمی خود، حفره ای را مستقیم در غار ایجاد می‌کند و با دوباره با هدف قرار دادن کونگ، لیزر اتمی خود را شلیک می‌کند و کونگ هم از طریق حفره، وارد هنگ کنگ شده و نبرد دوم او با گودزیلا آغاز می‌شود. در دومین مبارزه، کونگ با کمک تبر و دفع کردن نفس اتمی گودزیلا و مشت و لگد، تا مرز شکست دادن گودزیلا پیش رفت اما با انفجاری ناشی از تبر، هر دو به سمتی پرت می‌شوند.

گودزیلا به  به کونگ حمله‌ور شده  و به او زخم‌های زیادی وارد می‌کند و او را شکست می‌دهد.  اما دکتر لیند با استفاده از شوک الکتریکی ماشین HEAV ، او را احیا می‌کند.

در این میان ،مکاگودزیلا وارد شده و زن سریزاوا همان‌طور که در بالا بدان اشاره گردید ،  کنترل مکاگودزیلا را از دست می‌دهد و کنترل این ماشین به‌طور کامل به دست سر گیدورا می‌افتد.  مکاگودزیلا با توجه به هدف انتقام گیدورا از گودزیلا بسیار قدرتمند عمل می‌کند . کونگ که به هوش آمده بود، با برداشتن تبر خود می‌خواهد دوباره به گودزیلا حمله کند تا انتقام بگیرد، اما جیا او را متقاعد می‌کند که اکنون گودزیلا را به چشم یک دوست ببیند و به نجات جان او برود چون تهدید کننده جان انسان‌های بسیاری است و سبب نابودی‌های بسیار می‌شود. کونگ هم از این حرف ابتدا عصبانی می‌شود اما برای پیشگیری از خطرات قریب‌الوقوع، به کمک گودزیلا می‌رود و با کمک او ابتدا آسیب‌های زیادی به مکاگودزیلا وارد می‌کند و سپس به تنهایی و با استفاده از تبر خود مکاگودزیلا را نابود می‌کند.

◄ درباره فیلم " گودزیلا در برابر کونگ - Godzilla vs. Kong" :

اما نکته جالب در مورد این فیلم ، این است که نخستین بار در سال 1962 این فیلم به کارگردانی ایشیرو هوندا ساخته شد. فیلمی ژاپنی که بر اثر سانحه‌ای ، یک زیردریایی آمریکایی با کوه‌یخی که ارتش ژاپن، گودزیلا در آن زندانی کرده بود برخورد می‌کند. گودزیلا آزاد می‌گردد و زیردریایی و هلیکوپتر نجاتی که برای زیردریایی آمده است را نابود می‌کند.


در همین حال، یک شرکت داروسازی برای جذب اسپانسر، دو نفر را به جزیره‌ای می‌فرستد تا هیولایی که در آنجا زندگی می‌کند، یعنی 
کینگ کونگ را بیاورد. در میانه راه، کینگ کونگ به صورت تصادفی از بند آزاد شده و در دریا می‌افتد. پس از این که کونگ به خشکی می‌رسد، با گودزیلا مواجه می‌شود.

اما حدود شصت سال پس از جدال این دو هیولا ، آدام وینگارد (Adam Wingard) از نسخۀ آمریکایی این فیلم پرده‌برداری نمود . این فیلم دنباله ای بر گودزیلا: سلطان هیولاها در سال ۲۰۱۹ و کونگ: جزیره جمجمه در سال ۲۰۱۷ و چهارمین فیلم دنیای سینمایی هیولاها برادران وارنر است .

این فیلم همچنین سی و ششمین فیلم  گودزیلا ، دوازدهمین فیلم  کینگ کنگ و چهارمین فیلمی از گودزیلا است که به طور کامل توسط یک استودیوی هالیوود تولید شده است.

در اکتبر ۲۰۱۵، لجندری پیکچرز خبر از ساخت این فیلم را با برادران وارنر اعلام کرد. اتاق نویسندگان فیلم در مارس ۲۰۱۷ تشکیل شد و آدام وینگارد به عنوان کارگردان معرفی شد. بنا بود این فیلم در نوامبر سال ۲۰۲۰ اکران گردد که به دلیل همه‌گیری کووید-۱۹  اکران آن تا اواخر مارس سال ۲۰۲۱ تأخیر خورد. فیلم ابتدا در تاریخ تاریخ ۲۶ مارس ۲۰۲۱ در چین به نمایش درآمد و با استقبال روبرو شد و توانست رکورد افتتاحیه یک فیلم در دوران کرونا را با فروش ۱۲۱/۸ میلیون دلار بشکند. نمایش گسترده فیلم در تاریخ ۳۱ مارس ۲۰۲۱ در سینماها و پلتفرم استریم فیلم وارنر، اچ‌بی‌اومکس آغاز شد.

فیلم با واکنش متوسط منتقدان همراه بود و آن‌ها اغلب جلوه‌های ویژه و مبارزات را تحسین نمودند، اما مانند فیلم‌های قبلی هیولایی،  داستان فیلم، شخصیت‌های انسانی و کشش و پیچش داستانی را ضعیف عنوان کردند. فیلم در متاکریتیک میانگین نمره ۶۰ از ۱۰۰ را از سوی منتقدین و میانگین ۷٫۱ از ۱۰ را از سوی کاربران دریافت کرد. همچنین نمره ۶٫۵ از ۱۰ را از IMDB دریافت کرد.

◄ عوامل فیلم " گودزیلا در برابر کونگ - Godzilla vs. Kong" :

کارگردان : آدام وینگارد

تهیه کننده : توماس تال ، جون جاشنی ، برایان راجرز ، ماری پارنت ، الکس گارسیا ، اریک مک لئود

فیلمنامه نویس : اریک پیرسون ، ماکس بورنستین 

بازیگران :  الکساندر اسکاشگورد، میلی بابی براون، ربکا هال، برایان تایری هنری، شون اوگوری، ایزا گونزالس، لنس ردیک، جولین دنیسون، کایل چندلر و دمیان بیچیر 

موسیقی : جانکی ایکس ال

شرکت تولید کننده : لجندری پیکچرز (Legendary Pictures)

توزیع کننده : برادران وارنر ( Warner Bros)

مدت زمان : 113 دقیقه 

هزینه فیلم : 155-200 میلیون دلار

فروش گیشه : 285.8 میلیون دلار


◄ نقد فیلم " گودزیلا در برابر کونگ - Godzilla vs. Kong" :

James Hanton - The Guardian

 

• چرا به جای «تنت»، «گودزیلا علیه کونگ» سینما را نجات داد؟

فیلم کریستوفر نولان تماشاگران را دچار سردرگمی کرد. همه آنچه آنها می‌خواستند در این سال‌های سخت و ناگوار ببینند، فقط یک میمون انسان‌نمای غول‌پیکر و دایناسوری است که ۱۵ بار پیاپی با هم درگیر می‌شوند.

فیلم گودزیلا در برابر کونگ در هر سال دیگری که اکران می‌شد، فقط می‌توانست در فهرست یکی از پرفروش‌ترین فیلم‌های تجاری و غیراورجینال جای بگیرد. اما امسال یک سال معمولی نیست. سالی است که شاهد به یغما رفتن فیلم‌ها به دست پاندمیک جهانی بوده است، چرا که یا اکران همه فیلم‌هایی که انتظار فروش بالایشان می‌رفت به زمان دیگری موکول شده است یا تنها در فضای مجازی اجازه انتشار یافته‌‌اند. به همین دلیل است که این فیلم به عنوان بازگشتی پرسروصدا برای پرده‌های سفید سینما به شمار می‌آید و آمار نیزهمین موضوع را نشان می‌دهد. چهارمین فیلم در دنیای هیولایی بیش از 206 میلیون پوند (285 میلیون دلار) در نخستین روز اکران خود در سطح جهان فروخت که بالاترین فروش اولیه در میان فیلم‌های آمریکایی در دوران پاندمی است. شانس زیادی وجود دارد که فروش این فیلم از فیلم گودزیلا: پادشاه هیولاها،عملکرد بسیار بهتری داشته باشد. این فیلم در دوران پیش از پاندمی در سال 2019 از نظر مالی شکست خورد و در یکی از پرهیاهوترین و سودآورترین سال‌های هالیوود، فقط 383 میلیون دلار در سرتاسر جهان فروخت.

شادی که گودزیلا آن را موجب شده است، در تضاد با واکنش‌های خنثی به پرطرفدارترین و با کارایی ترین فیلم هالیوودی در طول پاندمی است: تنت(Tenet) کریستوفر نولان. پس از یک تاخیرهای ظاهرا بی‌پایان در انتشار آن، تنت نیز دست‌اندرکاران صنعت سینما و همچنین مطبوعات را ناامید کرد. آنها تنت را فیلمی می‌دانستند که قرار بود سینما را نجات بدهد. فقط یک دلیل برای این اتفاق وجود داشت: آن فیلم جدیدترین محصول سینمایی کارگردانی بود که محدودیت‌های فنی فیلم سازی را در هم شکست، مخاطبان را با پیشرفت های تصویری، صوتی و فیلمبرداری شگفت‌زده کرد. به نظر می رسد هر چیزی که نولان به آن دست بزند، تبدیل به طلا می‌شود. البته نه این بار. هنگامی که تنت در ماه آگوست سال گذشته منتشر شد، نتوانست سینماها را زنده نماید. شاید به این دلیل بود که مخاطبان همچنان در بازگشت به سینماها مردد بودند و نمی‌دانستند که این کار ارزش ریسک قرارگیری در معرض ابتلا به ویروس را دارد یا خیر. یا احتمالا به این دلیل که تنت، دو ساعت و نیم زمان می‌برد و داستانی ناخوشایند دارد که پر است از لحظه های خیره کننده تکنیکی . به احتمال زیاد، ترکیبی از هر دو باعث آن شد. فروش کل جهانی آن حتی به پای فیلم قبلی نولان هم نرسید که تصویری سخت از دومین جنگ جهانی بود. پس هنوز با احیای سینما فاصله زیادی داریم.

در مقابل، گودزیلا علیه کونگ نه به عنوان قهرمانی که سزاوار ما باشد، بلکه به عنوان قهرمانی که بدان نیاز داریم ظهور کرد. این فیلم در نیمی از زمانی که برای فیلم تنت به طول انجامید، 200 میلیون دلار در سراسر جهان فروخت و در جاهایی که ویروس در حالت کنترل شده قرار داشت، مانند چین و نیوزیلند، نیز در سطحی گسترده‌تر اکران شد. گودزیلا در برابر کونگ همچنین از اکرانی نسبتا وسیع‌تر در ایالات متحده در برابر تنت بهره برد. تنت همزمان با سخت‌تر شدن محدودیت‌ها در بیشتر ایالات متحده اکران شد و حتی پایش به مناطقی چون کالیفرنیا یا نیویورک نرسید. جو اطراف گودزیلا علیه کونگ نیز متفاوت است. با تاریخ‌های اکرانی که دائم در حال تغییر بود و اصرار آرمان‌گرایانه نولان بر اکران فیلم در سینماها با هر هزینه‌ای، اکران افتتاحیه آن فیلم با کله‌شقی‌ها و ناامیدی‌های زیادی همراه بود. در زمانی که تریلر گودزیلا علیه کونگ در ماه ژانویه منتشر شد و ده ها میلیون بازدید داشت، به سرعت معلوم شد که این میمون غول‌پیکر که با مارمولکی عظیم می‌جنگد دقیقا همان چیزی است که باید تجویز گردد. آیا این فیلم مرزهای هنری و فنی را در هم می‌شکند؟ خیر. مهم است؟ نه واقعا.

بر خلاف تنت، این اعتقاد که یک میمون بزرگ و یک دایناسور که پانزده بار با هم می‌جنگند شاید سینما را نجات دهد، پس از اکران فیلم مطرح شد. این فیلم به جای مجبور کردن سینمادوستان به کشف چیزی پیچیده و شلوغ و پلوغ، صرفا یک تکه ساده از آسمان فرّار است. فیلمی که ممکن است در شرایطی غیر این فراموش می‌شد، به راحتی به نجات دهنده سینما بدل شد در حالی که تنت به سختی تلاش می کرد تا قهرمان باشد.

گودزیلا علیه کونگ بارها در این مورد صحبت می کند که برای زنده نگه داشتن سینماها باید چکار کرد. چیزی که باعث می شود دنیای خارج را فراموش کنید، نه اینکه مایل به بازگشت به آن باشید. سینما مکانی بیش از حد خطرناک است که فعلا اسب ما در سربالایی آن گیر کرده است. اگر این فیلم از کشتاری احمقانه برای احیای عشق برای پرده‌های سینما استفاده می‌کند، پس ما واقعا در جایگاهی نیستیم که شکایت کنیم.

 

«گودزیلا علیه کونگ»، مرور: یک ماموریت هیولایی از دو فرانشیز معتبر 

Richard Brody - The New Yorker

جذابیت ماندگار و همیشگی کونگ و گودزیلا به سادگی آن‌ها مربوط می‌شود. «کینگ کونگ»، اثر هالیوود، سال 1933 اکران شد؛ «گودزیلا»، اثر ژاپن، در سال 1954 منتشر شد. هر دو فیلم به یک فرض دقیق و روشن متکی بودند: هیولایی فوق العاده و غول‌پیکر در شرایط واقعی و عادی انسان، که بعدها مشخص شد این مسئله بیش از خود هیولاها به چشم می‌آید. این قدرت نمادین، به جای قدرت فیزیکی آنها، منبع حضور پایدار آنها است، و این عنصر اساسی است که در فیلم جدید «گودزیلا علیه کونگ» اثر آدام وینگارد، فراموش شده است. این فیلم به طرز عجیبی مملو از انشعابات و پیوندهای سایر فیلم‌ها ، ژانرهای دیگر و دیگر اماکن ، از جمله یک صحنه افسانه‌ای و یک شرکت شیطانی است. نتیجه حاصل، یک اثر منحرف کننده است که جایگاه قدرتمند فیلم را تقریبا به یک نقطه محوشونده نازل می‌دهد و تیتان ها و دیگر گروه های عظیم آن را به به هیولاهای کوچک و باور نکردنی تبدیل می کند. 

فیلم «گودزیلا علیه کونگ» از ابتدا تا انتها همدردی بیننده را به سمت کونگ تحریک می‌کند. پیچیدگی محوری آن اولین بار در ترفندی ظاهر شد که از فیلم «2001: یک ادیسه فضایی»(A Space Odyssey) قرض گرفته شده است: کشف کونگ و استفاده از ابزارهای ظاهری. در آغاز فیلم، کونگ در نسخه‌ای بیودیوم از جزیره جمجمه نشان داده می شود که تحت نظارت یک تیم از دانشمندان تحت نظارت دکتر آیلین اندروز (ربکا هال) است. آیلین همچنین حامی یک دختر به نام جیا (کایلی کیلله)، آخرین عضو باقی مانده از مردم جزیرۀ IWI ، است. جیا که ناشنوا است، با استفاده از زبان اشاره با کونگ ارتباط برقرار می کند، و این واقعیتی است که آیلن را به شگفتی وامی‌دارد (و آن میمون غول‌پیکر را بیشتر به سمت انسان‌ها می‌کشاند). جیا می داند که کونگ در خانه جدید خود بی‌قرار است و کونگ این واقعیت را با از زمین درآوردن یک درخت و پرتاب کردن آن به سمت آسمانی که چیزی جز یک پرده نیست، ثابت می‌کند؛ درخت آن را متلاشی می کند ، و یک چارچوب با تکنولوژی بالا را در زیر نشان می دهد. کونگ می خواهد آزاد باشد، اما گنبد آسمان به روی او بسته شده است تا از او در مقابل گودزیلا خشمگین محافظت کند، زیرا گفته می شود جهان جای کافی برای دو تایتان آلفا ندارد.

درنده خویی گودزیلا در حمله به فلوریدا و یک محیط صنعتی بزرگ به نام Apex Cybernetics آشکار می‌شود. عملیات مخفیانه آن، سوء ظن‌های یک پژوهشگر – نظریه‌پرداز توطئه محلی به نام برنی (براون ترویری هنری) را برمی‌انگیزد. او شغلی در آنجا به دست می‌آورد تا اطلاعات جالبی پیدا کند که پس از آن، آن‌ها را در یک پادکست حیرت‌انگیز افشا می‌کند. این پادکست در وجود مادیسون راسل، یک جوان محلی پرشور (با بازی میلی بابی براون) و دوستش جاش (با بازی جولیان دنیسون)، انگیزه‌هایی را برمی‌انگیزاند. نقطه اوج فیلم جایی است که والتر سیمون (دمیان بیچیر) با طرح مقدس‌مآبانه و خودخواهانه خود برای نجات دنیا از شر گودزیلا و کسب اعتبار از آن، کار خود را به سمت به اصطلاح زمین توخالی سوق می‌دهد که نظریه‌ای دیوانه‌وار است که قرن‌ها پیش مطرح شد. او می‌خواهد با این کار به منبع انرژی قدرتمند خود دست یابد. یک محقق درباره این نظریه به نام ناتان لیند (الکساندر اسکارسگاد) برای این تلاش استخدام شده است و او ایلین را برای استخدام کونگ متقاعد می کند. بنابراین تیم وی کونگ را از طریق اقیانوس به قطب جنوب می برد. که انتظار می رود که در آنجا بتوان به منبع انرژی زیرزمینی دست یافت.

سفر کونگ، با یک ناوعظیم که  توسط یک ناوگان هواپیمایی پشتیبانی می شود، تنها بهانه‌ای برای شروع اولین صحنه مبارزه بین میمون و خزنده است. بهترین بخش از این نبرد در اوایل کار اتفاق می‌افتد. یعنی همان زمانی که پس از چند درگیری اولیه، آن دو روی عرشه با هم روبه‌رو می‌شوند و کونگ بارها، گودزیلا را با یک مشت قدرتمند و سریع نقش بر زمین می‌کند. وینگارد از فاصله ای دور از این صحنه فیلم می‌گیرد. شاید حتی آن یک صحنۀ گرافیکی کامپیوتری باشد و اثر این تصویر ساده از یک ژست انسانی کلاسیک، ورای یک شیء سینمایی آشنا، به همان خوبی فیلم است. متاسفانه از اینجا به بعد، وینگارد و فیلمنامه نویسان، پیچیدگی‌های بسیاری را مطرح می‌کنند تا در نهایت فیلم را به آن دسته از جنگ‌ها در هنگ کونگ بکشانند که نیم ساعت بعد اتفاق می‌افتد. با این حال، آن‌ها تلاش خود را می کنند تا زیر پای تایتان‌ها را خالی نمایند و آنها را در حال نبرد با یکدیگر تنها بگذارند و در میان دور باطل دراماتیک از نظر سمعی و بصری رها بکند.

طیف گسترده و ناهمخوان منابع این فیلم، شامل جت پادهای کوچک و پرسروصدایی که در آسمان‌ها پرواز می‌کرد، گویی از «جنگ ستارگان» به عاریه گرفته شده بود؛ ربات‌ها از جهان سینمایی مارول آمده بودند و مناظر عظیم و باستانی از طبیعت سینمایی‌کارهای کمیک DC کپی برداری شده بودند و خط‌ها و روابط اضافی «2001» که در صحنه‌های استفاده کونگ از تبر و در تقلید ضعیف از انتزاع‌های متداول سریال استار گیت و به عنوان بخشی از پروازی در حالت گرانش صفر به تصویر کشیده شده بود. قهرمان‌های نوجوان و پرانرژی فیلم‌های دیزنی که مدیسون و جاش به نمایش می‌گذارند، برای نمونه زمانی که به نیروهای برنی می‌پیوندند و راهی برای ختم ماجرا می‌یابند، از جنس سریال‌های تلویزیونی برای طرفداران دنیای ابرقهرمانان است که بر پایه نجات جهان به دست انسان‌های بی‌عرضه، نوجوان و بزرگسال شکل گرفته است.

در بهترین حالت، فیلم حاوی تقدس و احساسات پاک کودکی است، که باید آن‌ها را هدایت کند و این مسئله در قالب جیا نمود پیدا می‌کند که تنها شخصیتی است که می‌تواند با کونگ ارتباط برقرار کند. در این فیلم و در سایر فیلم‌هایی از این سبک، مشکل بزرگ ، رقابت کردن است. فرقی نمی کند که فیلم از جمله فرانشیزهای مارول باشد یا دی‌سی یا جنگ ستارگان. تمام آن‌ها شامل صحنه‌های فانتزی علمی تخیلی و عجیب و غریب است. این فیلم راه آسان را برمی‌گزیند و تمرکزش را به جای غلیان احساسات واقعی، روی مینی‌جت‌های خلاف گرانش زمین و ماوراء الصوت قرار می‌دهد و به جای تجربه شهروندان شهر، تخریب آخرالزمانی یک شهر بزرگ را به تصویر می‌کشاند و بی‌خیال واکنش‌های دولتی می‌شود. (به طور مشخص، دولت‌ها در این فیلم غایب هستند، چه در ایالات متحده یا در هنگ کونگ؛ این غیبت خود در حکم یک اعلامیه ایدئولوژیک است.)

توجه اجباری به شخصیت‌ها و خطوط داستانی آشنا، بر آزادی تخیل برای دنبال کردن شخصیت‌ها و ایجاد موقعیت‌ها جهت دریافت بکرترین اشارات پیشی می‌گیرد. عدم موفقیت در دیدن حتی دم دست‌ترین نکته‌ها صرفا موضوع زیبایی‌شناسی یا روانشناسی نیست، بلکه مربوط به شایستگی اصولی است. خسارت متوازن پرداخت‌نشده در «گودزیلا علیه کونگ» خسارتی ناخوشایند است: پس از حمله پنسوکولا(فلوریدا)، فیلم گزارشی از CNN را نشان می‌دهد که گزارش می‌کند هشت نفر درگذشته‌اند، در حالی که بعدا در هنگ کونگ، فیلم با بی‌تفاوتی و آشکارا از کشتن آسیایی‌های گمنام و نادیده‌انگاشته شده می‌گذرد، حتی بی آنکه آن‌ها را بشمارد.

فیلم‌های علمی تخیلی و هیولایی کلاسیک که جانوران و اختراعات را در راس و محور فیلم قرار می‌دهد، نیاز کمی به هنر و جلوه ستاره‌های فیلم دارند. آن‌ها، در هر صورت، غالبا فیلم‌هایی با بودجه کم و قطعا کم‌اعتباری بودند که صرف نظر از شایستگی آنها، به سختی توانستند در زمان خود بدرخشند. بسیاری از نمایش‌ها و اجراها در این فیلم‌های کلاسیک، یا مصنوعی هستند یا طوری مبتذل هستند که به نفع موضوعات به‌شدت مصنوعی فیلم تمام می‌شوند. برعکس، «گودزیلا علیه کونگ»، از بازیگرانی سرشناس از جهات مختلف بهره می‌برد. اما آن‌ها نیز چیزی جز یک اسراف و هدر دادن منابع نیستند. آن‌ها درست هدایت نمی‌شدند. پیش از شروع مزاحمت‌های هیولاها، هنری توانسته بود «If Beale Street Could Talk» را از آن خود کرده بود، هال تمامی پیچیدگی‌های فراوان «کریستین» را به زانو درآورده بود؛ چاندلر در  «The Wolf of Wall Street» و «Manchester by the Sea» قدرتمند و ظریف ظاهر شده بود و Bichír در «A Better Life» حضوری به‌یادماندنی داشت. این بازیگران با وجود پالایش و ظرافت‌های روانشناختی خود، فرصتی علیه عواقب بیولوژیکی و مکانیکی «گودزیلا علیه کونگ» به دست نمی‌آورند، با این حال، رفتار پیچیده آنها تنها تصنعی و پوچ بودن این موجودات را بیشتر به چشم می‌کشاند. در انتها نیز، انسان‌ها و هیولای فیلم کسانی هستند که در یک رقابت مرگ سینمایی گیر افتاده‌اند که آن‌ها را تنها به سوی زوال تدریجی و متقابل سوق می‌دهد.

• مروری بر «گودزیلا علیه کونگ»: برخورد تایتانها در هر گوشه جهان دیدنی است.

Peter Travers

اعتراف: هیچ اطلاعی از این قضیه ندارم که چگونه می‌توان طرح نوآورانه  فیلم «گودزیلا علیه کونگ» را بازپرداخت کرد. این همان ویژگی است که در سری‌های بعدی دنیای هیولاها (Monsterverse) وجود خواهد داشت، اما من اهمیتی نمی دهم. شما هم نمی‌توانید. این که این هیولای خزنده را در سینما تماشا خواهید کرد یا در HBO MAX – هرچه نمایشگر بزرگ‌تر، بهتر - برخورد این تایتان‌ها به هر صورت دیدنی است. این فیلم در چین طرفداران بسیاری به دست آورد و سود و زیان هالیوود - تنها چیزی که برای استودیوها مقدس به شمار می‌آید – بستگی زیادی به آن دارد.

بازیگرانی نیز که برای ایفای نقش در این فیلم انتخاب شده‌اند، سودای چک‌های سنگین در سرشان داشتند. آن‌ها هیچ شانسی علیه موجودات عظیم‌الجثه و نیرومند، "Brad Pitt" و "Di Caprio" دنیای هیولایی نداشتند. هنر جلوه‌های ویژه از زمان فیلم‌های ارزان‌قیمت هیولایی ژاپنی «کینگ‌‌کنگ علیه گودزیلا» در سال 1963 ، راه بسیاری را پیموده است و اکنون دیدن غرش دوبارۀ دو هیولای دوست‌داشتنی خودمان، یکی پر از مو و دیگری با فلس‌های فراوان، بسیار هیجان انگیز است.

گودزیلا و کونگ پیش از آنکه طی یک مسابقه پرخشونت مشت‌زنی که قطعا ارزش یک بار تماشا را دارد، تانک ها، هواپیماها، کشتی های جنگی، جانوران و انسان‌ها را به مبارزه می‌طلبند. چه کسی برنده است؟

هر اتفاقی که بیفتد، هیچوقت این حرف را نخواهم زد. گول صحنه ابتدایی فیلم را نخورید که کونگ در یک جنگل از خواب برمی‌خیزد، غرش می‌کند و با صدای رویایی بابی وینتون که «بر فراز کوهستان، بر سطح دریا» را می‌خواند زیر آبشار دوش می‌گیرد. کابوس‌ها به تدریج از راه می‌رسند.

آشفتگی ها چند دقیقه ادامه دارد تا اینکه می‌فهمیم کونگ در خانه خود در جزیره جمجمه قرار ندارد، بلکه در گنبدی است که محقق دولتی، دکتر ایلین اندروز (Rebecca Hall) به دقت او را تحت نظر گرفته است. دکتر آیلین همچنین سرپرستی یک دختر بومی و یتیم به نام جیا را به عهده گرفته است که توسط بازیگر ناشنوایی به نام کایلی هاتل ایفا می‌شود و معلوم می‌شود که او از طریق زبان اشاره با کونگ ارتباط برقرار کرده است. اینها را در صحنه ای می‌بینیم که آن‌ها به زیبایی مشغول ارتباط برقرار کردن هستند. همه چیز مهیا است.

جیا و کونگ در محوریت فیلمی قرار دارند که در نبود آن‌ها، فیلمی سخت و خشن می‌بود. چرا که گودزیلا از دریا سربرآورده است و خشمگینانه قصد حمله به اپکس (Apex) را دارد. اپکس شرکتی سایبرنتیک در پنساکولا در فلوریدا است که توسط والتر سیمونز (دمیان بیچیر) اداره می‌شود. فردی جذاب و دلربا، اغواگر و میگسار اسکاتلندی که شاید تنها تظاهر به اتحاد با گودزیلا می‌کند تا سلاحی برای صلح در اختیار داشته باشد.

یکی از افرادی که در این مجموعه کار می‌کند، برنی هایس تولید کنندۀ پادکست است که در زمینه توطئه ها فعالیت می‌کند (برایان تایری هنری بزرگ در اینجا به عنوان یک نقش کمیک هدر رفته است) که با مدیسون راسل نوجوان و پرانرژی (مایلی بابی براون) و جاش (جولیان دنیسون) دوست صمیمی‌اش یک تیم می‌شوند و تلاش می‌کنند تا اپکس را از استخدام دکتر آیلن و ناتان لیند (الکساندر اسکارسگارد) که یک کارشناس زمین توخالی است، بازدارند و مانع از اتفاق ناخوشایند تخریب کایجو بشوند.

متوجه شدید؟ من اینطور فکر نمی‌کردم. فیلمنامه در نقاطی گره می‌خود که گره‌گشایی‌ها و دانسته‌ها را به چالش می‌کشد و به هنگ کنگ و قطب میرود و گرانش زمین توخالی را هدف قرار می‌دهد. خوشبختانه، آدام وینگارد، کارگردان فیلم، از روند منظمی پیروی می‌کند که از اینگونه فیلم‌های وحشت مانند «مهمان» و «تو نفر بعدی هستی» برای سرعت بخشیدن به اقدامات واقعی شامل گودزیلا و کونگ استفاده می‌کند و بازیگران مجبور نیستند به هیبتی ساختگی روی صفحه سبز خیره بشوند تا کامپیوتر بعدها روی آن قسمت جلوه‌هایی خلق کند.

گودزیلا می تواند یک هواپیما را با یک ضربه دم خود از وسط دو نصف کند و کونگ هم آنقدر دست و پا چلفتی نیست که سر غول پرنده‌ای را از بدن جدا می‌کند و خونی را که از سر انسانی آن می‌چکد می‌بلعد. خونسرد باشید. آنچه گفتیم فقط یک PG-13 است. اوج رویارویی آن‌ها صحنه‌ای معرکه است. از نظر احساسی، این فیلم متعلق به گودزیلا است. چگونه می‌توان برای میمون پا به سن گذاشته‌ای که با دخترکی ناشنوا احساس همدردی می‌کند و حتی وقتی از گودزیلا کتک می‌خورد باز هم نبوغ خود را به رخ می‌کشاند، دست نزد و هورا نکشید؟ دکتر آیلین ادعا می‌کند «کونگ برای هیچکس کرنش نخواهد کرد». او درست گفته است.

 

 

 

ثبت نظر

ارسال