سرانجام فیلم «شنای پروانه» ساخته محمد کارت اکران شد. فیلمی که در بخش سودای سیمرغ و نگاه نو سیوهشتمین دوره جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توانست نظر منتقدان را به خود جلب کند و همچنین ضمن برنده شدن شش سیمرغ، عنوان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را نیز از آن خود کند. اگرچه فیلم در بخشهای بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمنامه نامزد شده بود، اما نتوانست در این بخشها سیمرغ را به دست بیاورد. فیلم شنای پروانه درباره زنی به نام پروانه (طناز طباطبایی) است که فیلمی از او در حین شنا در استخر، در فضای مجازی منتشر میشود. حالا هاشم (امیر آقایی) شوهر پروانه که از گندهلاتهای محل و برای خود گردن کلفتی است، به همراه حجت (جواد عزتی)، به دنبال انتقام گرفتن از کسی هستند که این فیلم را منتشر کرده است.
فیلم «شنای پروانه» نشان داد که کارگردان موضوعات اجتماعی، بهویژه موضوعات معطوف به موادمخدر و فقر و حاشیه شهرها و از سوی دیگر، اوباش و قمهکشها را جدی گرفته است. این اثر، فیلمی غافلگیرکننده نبود، اما میتوان نمای کلی و کانون آن را به خوبی درک کرد. محمد کارت، کارگردان فیلم، پیش از این توانست با ساخت مستند «آوانتاژ»، قشر اوباش و توزیعکنندگان موادمخدر و مشروبات الکلی را به خوبی شناخته و در کالبدی درام، یک موقعیت اجتماعی را به تصویر بکشد. او با توجه به قدرت تصویر و انعکاس آن، ذهن مخاطب را از ابتدای فیلم درگیر موضوعی کرد که شاید برای مخاطب تازگی نداشته باشد و با گذشت نیم قرن از ساخت فیلم «قیصر» مسعود کیمیایی، آن را به شکلی دیگر بازخوانی کند.
این کارگردان به خوبی توانست فروپاشی نظم اجتماعی را با مفهوم غیرت و عشق درآمیزد و کالبد فیلم را به حرکت درآورد و در فیلم خود مخاطب را به سکوت و ادامه وادار کند. شنای پروانه با این که رگههایی از ژانر گانگستری را به همراه دارد، بیشتر ادامه فیلمهای اجتماعی جنوب شهری چند سال اخیر سینمای ایران است. فیلمهایی نظیر «متری شیشونیم» و«ابد و یک روز» که توانستند بخشی از وضعیت فلاکتبار مردم این منطقه را به تصویر بکشند.
اما تفاوت در این است که کارگردان در خلق اتمسفر و محله موفق بوده و توانسته با بهره جستن از یک فیلمنامه سه پردهای، مخاطب را تا انتهای فیلم با خود همراه کند. فیلم اگرچه جدال و کشمکشهای اخلاقی و تصمیمات انسانی جدی در خود نهفته دارد، اما باید گفت که مخاطب مغلوب آنها نمیشود و درگیر قصه و سرانجام آن است.
فیلم هرچند با شوکی خیرهکننده شروع میشود و مسئله ناموس در آن بسیار پررنگ است، اما کارگردان توانسته به نحو شایستهای در همان بیست دقیقه اول فیلم تمامی شخصیتها را به مخاطب معرفی کند و فیلم با او ادامه یابد. قهرمان فیلم اگرچه شاید هاشم باشد، اما حجت توانست در سراسر فیلم با تیپ و شخصیتی خاص، مخاطب را با سویههای فردی که موقعیتهای ویژهای خلق میکند، همراهی کند.
البته باید در نظر داشت که فیلم شنای پروانه، اختصاص به یک محله و موقعیت زمانی دارد و نمیتوان چنین داستانی را در دیگر محلات شهر مانند ونک و رسالت و صادقیه و … تصور کرد. همین نکته سنجی کارگردان را به خوبی نشان میدهد که توانسته زمان و مکان را در فیلم به خوبی نشان دهد و اسیر توهم در فیلمنامه نشود. در پایان باید به این نکته توجه کرد که ظاهراً محمد کارت، بیشتر از آن که بخواهد از فرصت خوبی که برای ساخت فیلم سینمایی نصیبش شده، در راستای پیش بردن اهداف قبلی خود استفاده کند، به ساخت یک اثر تجاری تماشاگر پسند، بسنده کرده است. اثری که شاید در کوتاه مدت مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد، اما باید دید در طولانی مدت، حرفی از آن زده خواهد شد و در یادها باقی خواهد ماند.

نقد و بررسی فیلم شنای پروانه
برگرفته از روزنامه رسالت
رد پای «جاهلها» و «لاتها» و «لمپنها» را بیش از یک قرن است که در تاریخ ایران میتوان جست وجو کرد. حتی در بسیاری از تحولات سیاسی و تاریخساز معاصر نیز حضور مؤثر دارند. در فاصله سقوط رضا شاه تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با تضعیف قدرت مرکزی این «لاتها» هستند که میداندار هستند. کم کم لوطیگری که مترادف جوانمردی و مروت بود، به فراموشی سپرده می شود.
لوطیگریکه با فتوت آغاز میشد و در اصناف بازار و عیاری نمود مییافت، در سراشیبی زوال قرار می گیرد و در دوره معاصر به لمپن تغییـر شـکل میدهد. انقلاب در امواج نخستین خود همچون انقلابهای بزرگ دیگر این گروهها را درون خود کشید و آنها را در سالهای نخست حذف کرد و با تغییر رویه درون صفوف انقلاب قرار داد.
اما پس از جنگ با گسترش فقر شهری ، «لاتها» رشدی محسوس داشتند. اما از آن رویکردهای جوانمردانه پیشین کمتر چیزی باقی مانده است. سینمای ایران از زمان پیدایش تاکنون، مسائل اجتماعی را به طور مدام به نمایش گذاشته است. سینمایی که پرداختن به موضوع لات ها و لمپنها در دورههای مختلف قبل و بعد از انقلاب را در کارنامه خود دارد.
«قیصر»، «فریاد نیمه شب» و «لات جوانمرد» از فیلم های شاخص قبل از انقلاب است که سراغ این موضوع رفتهاند. با وقوع انقلاب اسلامی همگام با تغییر گفتمان سیاسی، سازمان تولید فیلمسازی دورهپهلوی فروریخت و سازوکارهای جدیدی با بازنمایی مسائل فرهنگی و اجتماعی بر سینمای ایران حاکم شد.
اما بعد از انقلاب هم لاتها و لمپنها در ژانرهای مختلف در فیلمهایی همچون اخراجیها، مارمولک، آدم برفی، مغزهای کوچک زنگ زده، به اشکال مختلف ظهور و بروز داشتهاند. سینمای ایران پس از انقلاب، چهاردهه را پشت سر گذاشته که هر دوره، مسائل اجتماعی مختص به خود را داشته است. در دهه شصت سینمای جنگ است ، سینمای متأثر از فضای دفاع مقدس. در این دوره، نوعی تقدس گرایی بر سینما حاکم است و مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داخلی به حاشیه میروند.
در دهه هفتاد مسائل جدید زنان، ظهور زنان مدرن، نقش و موقعیت اجتماعی جدید زنان، نابرابری جنسیتی، تابوشکنی زنان و افزایش آگاهی آنان بررسی میشود. پروبلماتیک سینمای دهه هشتاد خانوادهطبقه متوسط است؛ اما در دهه نود با سینمایی انباشته از مسائل اجتماعی مواجه هستیم که تعدد و پراکندگی آن در بستری از خشونت بازنمایی شده است.«شنای پروانه» از نمونه های درخشان و موفق دهه نود است و در مقابل کلیشههای سینمای اجتماعی ایران قرار دارد. در مقابل همه آن چیزهایی که جریان شبه روشنفکری در این سالها به تصویر کشیدهاند.
در سینمای خسته چند سال اخیر معدود آثاری یافت می شوند که قهرمانانشان دور از امور سطحیاند و می توان ساعت ها به آنها فکر کرد. شنای پروانه محمد کارت چنین وضعیتی دارد. محمد کارت یکباره دوربین به دست نگرفته تا باساختن فیلمی جنوب شهری تجربه ای در این حوزه کسب کند او در «خونه رو» «مسروقه» «مخدر، کلاف سردرگم» «سمفونی مرگ» «آوانتاژ» و «خونمردگی» کاملا
زیر پوست شهر رفته است و آنچه روایت می کند تنها یک قصه نیست. صحنه هایی است که به شکل مستند دیده و حس کرده است.
طراحی کمنظیر از اموری مثل قمهکشی، عرقخوری، قمار و دیگر بازیهای ترسناک ارازل و اوباش و مناسبات حاکم بر آنها در شنای پروانه، محصول سالها تجربه کارت در ساخت مستندهای اجتماعی متفاوت است ، آن نیز با دقت و ظرافتی که کمتر در سینمای ایران شاهدش بودهایم. تجربه زیسته محمد کارت و شناخت و مشاهده میدانی از واقعیت، بزرگترین سرمایه او در ساخت آثاری از این دست است. چراغهای سینما که خاموش می شود مخاطب به عمق ماجرا فرو می رود و حادثه اصلی و محرک داستان را تماشا می کند.
فیلمی از شنای شخصیت پروانه (با بازی طناز طباطبایی) در استخر، در حال دستبهدست شدن است. زنی مچاله شده و قربانی فضای مجازی که شوهرش (هاشم) گنده لات شهر است. هاشم (با بازی امیر آقایی) تاب تحمل چنین رخدادی را ندارد و با خشونت تمام همسرش را به قتل میرساند. این قتل سرآغاز تمام پریشانحالیهای حجت (با بازی جواد عزتی) است. داستان فیلم در مورد این است که بفهمیم چگونه یک فرد برای اهداف خود همه را فدا میکند حتی زن و برادرش را.
اگر چه زنش در همان ابتدا قربانی می شود اما برادر کوچکتر که در مسیر انتقام و پیدا کردن عامل پخش فیلم زن برادرش است متوجه می شود که برادرش از او هم سوءاستفاده کرده است و همین نقطه عطف انتهایی باعث رستگاری حجت میشود. حجت در شنای پروانه شمایلی از کهن الگوی «بازگشت» دارد که طی فیلمنامهای درست و منطقی، محرکی برای عمل قهرمانانه مییابد و با قرار گرفتن در دل بحران و گذر از نقطه اوج، در سکانس منتهی به فینال پیام فیلم را به شکلی کاملا سینمایی منتقل میکند.«خیانت» در چند سال گذشته، یکی از جذابترین طرحها برای داستانهای مکتوب و سینمایی بوده است؛ اما شنای پروانه درباره خیانتی حرف میزند که نمونه آن را کمتر در سینمای ایران و جهان دیدهایم.
آنچه شنای پروانه را بیشتر از هر چیزی برای مخاطب باورپذیر می کند این است که اتفاقات بر مبنای روندی عقلی شکل می گیرد و کارگردان برای طبیعی جلوه دادن آن مجبور نیست دست به کارها عجیب و غریب بزند.«شنای پروانه» قهرمان محور است و بازی، هوش، شخصیت و همراهی جواد عزتی در نقش حجت، قهرمان این داستان را از دل فیلم بیرون می کشد و البته نه قهرمانی عجیب و غریب بلکه قهرمانی که همه مردم می توانند آن را درک کنند. داستان، «محمد کارت» در فضاسازی جنوب شهر، بیقوله های معتادان و… هم بسیار موفق است. اما در این میان برخی شنای پروانه را به ترویج خشونت و نمایش خشونت متهم می سازند.
اما شنای پروانه یکی از نمونههای موفق سینمای ایران در به نمایش کشیدن جنوب شهر و برخی واقعیات اجتماعی است و اتفاقا خشونت موجود در آن در خدمت نفی آن است. وقتی فیلم را درون ژانر ببینیم و از سینما آنطور که باید انتظار داشته باشیم، انتظاراتمان قدری تعدیل میشود، «شنای پروانه» را میتوان در قالب یک تریلر معمایی دستهبندی کرد؛ فیلمی پر از زد و خورد و پرتعلیق که به خوبی ساخته شده است. قهرمان فیلم با وجود دست زدن به ماجراجوییهایی که جنس محیط زندگی و زیست درون خانوادهای ملتهب تا حدودی آن را توجیه میکند از ابتدا تا انتها روش و منشی را در پیش میگیرد که میتوان وجوه اخلاقی زیادی در آن مشاهده کرد یکی از لاتها با بازی جواد عزتی تصمیم گرفته از گذشته سیاهش فاصله بگیرد و در پایان ما با او همدردی میکنیم و کاملا او را درک میکنیم و رستگاریاش را به چشم میبینیم.

نقد فیلم شنای پروانه محمد کارت
سعید مستغاثی ،برگرفته از سایت ویرگول
اولین فیلم بلند سینمایی محمد کارت (مستندساز) به نام "شنای پروانه"درباره درگیریهای درون دسته جات اراذل و اوباش شهری است که فیلمهای بسیاری در تاریخ سینما را به ذهن متبادر میسازد، از آثار سینمای گنگستری مانند "صورت زخمی" هاوارد هاکس و "سزار کوچک" مروین لروی و "دشمن مردم" ویلیام ولمن در اویل دهه 30 تا آثاری همچون "دوستان خوب" و "دار و دسته نیویورکی" مارتین اسکوسیزی و تا ...
انتشار فیلم ویدئویی استخر پروانه (طناز طباطبایی)، همسر یکی گنده لاتهای محله به نام هاشم (امیر آقایی) باعث قتل پروانه و به زندان افتادن هاشم میشود. شرط احمد (علیرضا داوود نژاد) برای گذشتن از خون دخترش آن است که عامل انتشار فیلم را پیدا کنند. برادر هاشم، حجت (امیر عزتی) ابتدا با یکی دیگر از گنده لاتهای محله به نام مصیب که از دوستان نزدیک هاشم است با گروهش به دنبال سرنخهای ماجراست و سپس خودش به تنهایی به دنبال عامل مصیبتی که برخانواده شان آوار شده، میرود.
به جز برخی صحنههای اضافی که حجت به دنبال پوارو بازی به دخمهها و سوراخ خلافکاریهای محله مثل پاتوق شاپور (پانته آ بهرام) سرک میکشد و کمک چندانی به قصه نمیکند (به نظر این فقره از خلق و خوی مستند سازانه محمد کارت برمی آید)، فیلم "شنای پروانه" از ساختار روایی و سینمایی قابل قبولی برخوردار است. ضمن اینکه میتوان آن را دارای یک دوگانگی نچسب و باور ناپذیر نیز دانست. فیلم در واقع به لحاظ ساختار روایی، دو پاره به نظر میرسد و از این موضوع به سختی رنج میبرد. چنانچه تا اواسط فیلم شاهد یک نوع روابط معمول در میان دستهجات اوباش هستیم که حتی حجت برای پیدا کردن عوامل بدبختی خانوادهاش، از طرق معمول مانند متوسل شدن به دیگر اراذل محله اقدام میکند اما از اواسط فیلم همین حجت که چندان هوش و ذکاوتی هم از او شاهد نبودهایم، ناگهان به شرلوک هلمز تبدیل شده و چنان به سراغ مظنونین ماجرا رفته و پرونده شان را باز میکند که به نظر میآید سالها روی پروندههای آنها کار کارشناسی کرده و حالا آمده با سوالات بسیار زیرکانه و استفاده از نقاط ضعف افراد، به اقرار وادارشان سازد!
وقتی چند سال پیش در جشنواره فیلمهای ایرانی در کلن، دو فیلم مستند از محمد کارت به نمایش درآمد، گزارشگر رادیو فرانسه، آنها را "تیره، ناامید کننده، ملال آور و گاه خشن و مازوخیستی" خطاب کرد. حالا به نظر می آید کارت برای اولین فیلم داستانیاش نیز چنین قصه و ساختار نفرت انگیزی را انتخاب کرده همچنانکه تارانتینو در هشتمین فیلمش، یکی از کثیفترین داستانها و روایتهای خود را به تصویر کشید و آن را "هشت نفرت انگیز" نام گذارد.

شنای پروانه – قتلهای ناموسی و غرقشدن پروانهها در خوناب
روزبه جورکش ،برگرفته از سایت رادیو زمانه
آیا پروانه میتواند دورِ خود بچرخد؟ یا تصویرِ ثابت چرخیدن پروانه فقط دور «چیزها» در پناهِ نور، که در ذهنمان ثبت شده است، امکان این تصور را از ما میگیرد؟ امکان چرخیدن دورِ خود، دور دیگران، چرخیدنی کامل و بیوقفه بهطوری که تمامیِ وجوهاش نمایان شود و در آخر از شدت سرگیجه به زمین افتد و استواریاش را از دست بدهد و فروبریزد. فیلم «شنای پروانه» داستانِ فرو ریختن آدمها پس از سرگیجه است. بازنماییِ مستأصلشدن، خُرد شدن و دفن گردیدن. هراسان گشتن و خیره شدن به دستان و چشمهای جامعه که مبادا «تو» را بیپوشش و عریان دیده باشند. با این مقدمه به سراغ بررسی شنای پروانه میرویم.
فیلم «شنای پروانه» درامی اجتماعی و معماگونه، ساختۀ محمد کارت اولینبار در جشنواره فجر ۱۳۹۸ به نمایش درآمد. اکران این فیلم، با وجود موانع و حواشی متعددی از جمله سانسور دستگاه نظارتی، حق مالکیت داستان فیلم، تعطیلی سینماها و سرانجام قاچاقشدناش در فضای مجازی روبهرو شد، مورد استقبال مخاطبان و منتقدان سینما قرار گرفت. بسیاری در ستایشاش آن را موفقترین فیلم سینمای اجتماعی ایران در سالهای دهۀ ۱۳۹۰ نامیدند و برخی دیگر از آن بهعنوان یک فیلم ضعیف که کارگردان فیلم صرفاً به دنبال نمایش خشونت و سیاهنماییهای جنوب شهر تهران است یاد کردند.
محمد کارت فیلمساز جوانی است که کار خود را از تئاتر آغاز کرد و بعد از تجربه بازیگری و کارگردانی تئاتر به دنیای تصویر وارد شد. او ابتدا بهعنوان بازیگر در سینما مشغول به کار شد و با کارگردانهای مطرحی کار کرد. از جمله آثار او در زمینه بازیگری میتوان به بازی او در فیلم «بیخود و بیجهت» ساخته عبدالرضا کاهانی، فیلم «چه خوبه که برگشتی» ساخته داریوش مهرجویی و فیلم «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان اشاره کرد.
ثبت نظر