زنی به نام لیلا که در سن چهل سالگی، تمام زندگی خود را صرف مراقبت از والدین و ۴ برادرش کرده است.
لیلا که ترانه علیدوستی در آن ایفای نقش نموده است ، زنی چهل ساله و مجرد است و در خانوادهای درگیر با فشار اقتصادی زندگی میکند. او در دفتر اداری یک پاساژ کار میکند و تنها نان آور خانواده است و پدر و برادرانش با وی همراه نیستند. استاد سعید پورصمیمی نقش پدر خانواده با نام اسماعیل ، پیرمردی معتاد به تریاک است که نشانههای آلزایمر در وی مشاهده شده است . علیرضا با نقش آفرینی نوید محمدزاده برادری منطقیتر ، کارگری است که بعلت اختلاس صاحب کارخانه ، بیکار شده است و پرویز با بازی فرهاد اصلانی در پاساژی که لیلا در آن مشغول به کار است بعنوان خدمهای که عوارض سرویس بهداشتی را دریافت میکند شاغل است. محمد علیمحمدی در نقش فرهاد نیز شغل ثابتی ندارد و پیوسته در حال بدنسازی است. منوچهربا بازی پیمان معادی نیز فردی دغل کار است که برادرانش را ترغیب به نوعی کلاهبرداری میکند که پول پیشخرید ماشین را بالا بکشند. اسماعیل چندین سکه طلا پسانداز کرده و لیلا پیشنهاد میدهد که واحدی تجاری در پاساژ را بخرند تا بوتیک راه بیندازند. این بوتیک قرار است در محل فعلی سرویسهای بهداشتی پاساژ باشد. از طرف دیگر سردسته فامیل فوت میکند. اسماعیل همواره بدنبال این مقام بوده زیرا سردسته میتواند بخشی از کادوهای عروسیهای فامیل را صاحب شود، پس بنا به رسم خانوادگی، سکه هایش را بعنوان کادو عروسی میدهد و . . .
برادران لیلا فیلمی با درونمایه درام و به نویسندگی و کارگردانی سعید روستایی است. این فیلم در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۲ شرکت نموده است .
در سال ۱۳۹۹، سعید روستایی تصمیم به ساخت این فیلم گرفت و شایعات حاکی از آن بود که نوید محمدزاده و محمدرضا گلزار در آن نقشآفرینی خواهند نمود . در مرداد ۱۴۰۰ اعلام شد که روستایی تقاضای پروانه ساخت برای ساختن سومین فیلم خود بهنام برادران لیلا با تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی را کردهاست.
نویسنده : سعید روستایی
تهیه کننده: سعید روستایی ، جواد نوروزبیگی
کارگردان : سعید روستایی
بازیگران: سعید پورصمیمی ، ترانه علیدوستی ، نوید محمدزاده ، پیمان معادی ، محمد علی محمدی ، فرهاد اصلانی
موسیقی : رامین کوشا
مدیر فیلمبرداری : هومن بهمنش
مدیر صدابرداری : ماهور میرشکاک
مدت زمان : ۱۶۵دقیقه
تاریخ انتشار : ۱ خرداد ۱۴۰۱
سال ساخت : ۱۴۰۰
توزیع : وایلد بانچ
سارا میرجوادی ، سایت ویجیاتو
در فیلم برادران لیلا، خانوادهای ایرانی که روزی سرافراز بوده اما حالا وضعیت رقت انگیزی را سپری میکند، در آستانه فروپاشی به سر میبرد. تنها چیز یا بهتر بگوییم تنها کسی که جلوی این فروپاشی را میگیرد خواهر با اراده خانواده است که از تکیه کردن به مردان خانواده برای انتخاب آیندهاش خسته شده. تماشای به دست گرفتن افسار اوضاع توسط او لذت بخش است و این خط داستانی، مسیر فیلم برادران لیلا را شکل میدهد.
شکی وجود ندارد که ترانه علیدوستی، ستاره فیلم فروشنده که در نقش لیلا ظاهر میشود از بازیگران مردی که دورش را پر کردهاند یک سر و گردن بالاتر است. اما این بخشی کلیدی از تراژدی جدیدی است که سعید روستایی در فیلمش که نزدیک به سه ساعت است به تصویر میکشد.
بعضی از تماشاچیان شاید روستایی را از ابد و یک روز (۲۰۱۶)، فیلمی دیگر راجع به خانوادهای در تنگنا بشناسد. اما فیلم پلیسی و هیجان انگیز متری ۶ و نیم (۲۰۱۹) – نزدیکترین فیلم سینمای ایران به فیلم The French Connection، که هنوز در آمریکا اکران نشده است – بود که من را به این کارگردان جذب کرد.
روستایی متولد سال ۸۹ میلادی (۱۳۶۸)، نماینده نسل جدیدی از کارگردانان صاحب سبک ایرانی است. فیلمهای او نقدهای اجتماعی و بغرنج را در بافت خود جای میدهند و داستانهای مدرن راجع به جامعه را به تصویر میکشند. البته این انتقادات به مذاق سیاستهای داخلی کشور خوش نمیآید اما فعلاً کسی جلوی روستایی را نگرفته است، چرایش را نمیدانیم.
برادران لیلا پر از دیالوگهایی که هم دیگر را قطع میکنند است، موقعیتهای اجتماعی خفه کننده و زوایای دید متغیر، شیوه کارگردانی روستایی کوچی واضح از فیلمهای ایرانی با داستانهای سرراست و متمرکز است که تا به امروز به سینمای جهان راه یافته. چه روایتهای حکایت مانند مجیدی یا درامهای مانوس فرهادی، که سادگی نسبیشان آنها را به شکلی خاص مناسب برای حضور در بخش جهانی میکند.
در مقایسه فیلمی مثل برادران لیلا میتواند بسیار شوکه کننده باشد و فشار جامعه ایران را به بیننده القا کند، بدون فراهم کردن زمینه مورد نیاز.
کشمکش اصلی فیلم اینطور خلاصه میشود: مسنترین مرد در خانواده جورابلو، اسماعیل (با بازی سعید پورصمیمی)، تمام عمرش به سختی کار کرد. حالا او تصمیم دارد برای داراییهایش تصمیم بگیرد. آیا آنها را بین پنج فرزندش پخش خواهد کرد که هر کدام ناسپاستر از دیگری است، یا تصمیم میگیرد آن را خرج سردسته کل فامیل شدن بکند؟
اسماعیل مشخصاً به گزینه دوم علاقه بیشتری دارد چرا که به این شکل نوعی پدرخوانده خواهد بود. پدرخواندهای با مزایا آن اما بدون سر درد مدیریت مافیای ایتالیایی.
اما این یک معامله است. دستیابی به این جایگاه حتمی نیست و نیاز به سیاستهای محتاطانه دارد. اول اسماعیل باید تظاهر کند که این جایگاه را نمیخواهد، در حالی که رقیب او در خانواده به صورت بیپروا برای خودش تبلیغ میکند.
بعد باید به عموزادهاش بایرام (با بازی مهدی حسیننیا) اعتماد کند. بایرام از اسماعیل میخواهد بنا به رسم خانوادگی سکههایش را که تمام دارایی اسماعیل است در عروسی پسر بایرام به عنوان کادو، هدیه دهد. آنهم با این وجود که سالها پیش بایرام برای عروسی پسر اسماعیل نیامد و هیچ اهمیتی برایش قائل نشد.
چیزی راجع به این وضعیت مشکوک است و لیلا تصمیم میگیرد خودش مسئولیت اوضاع را به دست بگیرد. در چهل سالگی، لیلا از تماشا کردن تقلای دائم مادر و چهار برادرش به تنگ آمده است. پس از اینکه تنها عضو مشغول به کار ثابت خانواده، علیرضا از کار (در کارخانه) بیکار میشود، دیگر نمیتواند دست روی دست بگذارد و اجازه دهد خانوادهاش خودشان را نابود کنند.
در یکی از شاید ۱۰ صحنه احساسی فیلم لیلا با گریه از علیرضا میخواهد تا با برادرانش کسب و کاری را آغاز کند. بزرگترین برادر پرویز (فرهاد اصلانی) در پاساژ لوکسی در تهران توالت تمیز میکند و جلوی دستشویی از خریداران پول میگیرد. فرهاد (محمد علی محمدی) که کم هوش و حالی بیحالی است چیزی جز یک ماشین ندارد و منوچهر (پیمان معادی) در بدهی غرق شده و گرفتار شرکت هرمی است.
باز کردن مغازه در این خلا فکر خوبی به نظر میرسد اما این شخصیتها عجول و شتاب زده، بچه صفت و به طور کلی بیمسئولیت هستند و حتماً این موقعیت را خراب خواهند کرد. کدام یک از این آدمهای بی ملاحظه چیزی راجع به گرداندن کسب و کار میدانند؟ تنها کاری که بلدند جر و بحث و غر زدن است. به همین خاطر هم به کسی مثل لیلا نیاز دارند تا به آنها امر و نهی کند. با اینکه در موفقیت نقشههای لیلا نیز حتمی وجود ندارد.
همه در برادران لیلا رازی دارند. نه حتماً رازی بر حسب نیرنگ. بیشتر برای اینکه زندگی را کمی برای خودشان راحت کنند. اوایل فیلم صحنهای را میبینیم که در آن اسماعیل اضافه شدن عضو جدیدی به خانواده را جشن میگیرد. به او میگویند پسر است اما او دیگر گول نمیخورد. این ششمین نوه اوست و پسرش هر دفعه به دروغ تظاهر کرد که فرزندش پسر است در صورتی که اینطور نبود.
در حالی که در خانه اسماعیل جشن میگیرند، پرویز از آشپزخانه پدرش غذا میدزدد تا خانوادهاش را سیر کند. اگر دست فرزندانش به آن چهل سکه برسد، مطمئنا آن را از او میگیرند. اما در این صورت دیگر اسماعیل نمیتواند سردسته فامیل شود.
اگر داستان علی الظاهر کمی ابکی به نظر میرسد، روستایی اجازه نمیدهد هنگام تماشای فیلم همچین حسی به مخاطب دست دهد. سعید روستایی صحنهها را با انرژی فیلمهای مستند شلوغ به تصویر میکشد و ماهرانه از کلیشههای ملودراماتیک دوری میکند. حتی وقتی که شاید روایت را گیراتر کنند یا کلاً سبب شوند هضم داستان راحتتر شود.
برادران لیلا در پیچ و خم تهران معاصر اتفاق میافتاد. بین صحنههایی از آپارتمانهای قدیمی و کثیف خانواده و زندگیهای اشرافی دیگران متغیر است. در جایی از فیلم منوچهر خانواده را به دفتری شیک میبرد. در آن جا هماتاقیاش به خواهر و برادرانش توضیح میدهد که چگونه میتوانند با نوعی کلاهبرداری پولدار شوند.
پس از آن به مرکز خریدی میروند که لیلا میخواهد مغازه باز کند و با حسرت به پول نقدی که دست به دست میشود خیره میشوند. بعد اما صحنه عروسی پسر بایرام است، جایی که اسماعیل لحظه شکوهمندی برای خود زیر پولهایی که مهمانها پرتاب کردند، تجربه میکند.
اما پول میآید و میرود. نزدیک به پایان فیلم، اقتصاد ایران به دلیل تشدید تحریمهای آمریکا متحول میشود. در طول یک مونتاژ، قیمت طلا چندین برابر میشود و این به مشکلات خانواده میافزاید. اگر آنها چهل سکه اسماعیل را نگه داشته بودند، اوضاع فرق میکرد. اما خواهر و برادران از ابتدا مدام یک دیگر را زیر سوال میبردند. در نهایت روستایی ما را با این سوال ترک میکند: وقتی که اعضای یک خانواده از هم حمایت نمیکنند، چطور میتوانیم انتظار داشته باشیم که خود جامعه درست کار کند؟
ثبت نظر