دومین فیلم حسین نمازی را یک کمدی سیاه می توان نامید چرا که با مقوله تلخی چون مرگ پدر خانواده شوخی کرده و تلاش دارد با دست گذاردن بر دردهای طبقه فرودست لحظات مفرحی ایجاد کند . به گزارش سینماسینما، بهمن عبداللهی در کافه دونده نوشت: دومین فیلم حسین نمازی را یک کمدی سیاه می توان نامید چرا که با مقوله تلخی چون مرگ پدر خانواده شوخی کرده و تلاش دارد با دست گذاردن بر دردهای طبقه فرودست لحظات مفرحی ایجاد کند. البته این به خودی خود واجد ارزش نیست بلکه خلق اثری درخشان به نوع پردازش داستان و ساخت بازمی گردد. به هر حال موضوعات موجود در جهان همیشه تازگی ندارند و آنچه می ماند نحوه بیان است و پیامی که ارسال می کند.
اینجا از نظر سازنده کمدی محملی است برای بیان ماجراهای فرودستانی در حاشیه شهر که لنگ پول خاکسپاری پدر بی ملاحظه شان هستند. اشکال کار هم از همین جا خود را نشان می دهد. اینکه یک مشت آدم علاف در خانواده قمرخانمی بی هدف دور خودشان می چرخند و معلوم نیست چرا هیچکدامشان هیچ چیز نشده اند و برای پول توجیبی یا پرکردن قفسه یخچالشان گرفتارند مضمونی آشنا برای تماشاگر ایرانی است. از «هیچ/عبدالرضا کاهانی» گرفته تا «خانه دیگری/ بهنوش صادقی» و «ابد و یک روز» و آثار دیگر همین آدم ها و همین مسائل بارها بازتولید شده اند. پس روی تازگی داستان خیلی نمی شود حساب کرد.
اما در بیان قصه مورد نظر (درگذشت پدری که نه عقل معاش داشته و نه ارثی باقی گذاشته جز یک حساب بانکی پوچ و گرفتاری خانواده و در ادامه هوار شدن مرده خورهای فامیل) حسین نمازی تلاش کرده به تناوب هم تماشاگر را بخنداند و هم به فکر وا دارد. البته جنس شوخی هایش بیشتر به شوخی های لفظی وابستگی دارد تا موقعیت ها. جنس بخش های جدی هم بیشتر مشابه آثار تلویزیونی است (که با شعار دادن و رهنمود دادن سعی در عبرت آموزی دارند). دو نوع موسیقی هم به کار گرفته شده اولی به سبک آثار امیرکوستوریکا (و خصوصا فیلم «گربه سیاه/ گربه سفید» که اتفاقاً آنجا هم یک جسد روی دست صاحبان عروسی باقی مانده) و آن دیگری برای لحظات ملودرام و رمانتیک.
فیلم قبلی نمازی؛ «آپاندیس» اثر خوبی بود در مقایسه قشر طبقه متوسط و طبقه فرودست. هر چه هست «شادروان» فیلم مبتذل و کم ارزشی نیست و پر است از لحظاتی خوبی که به کمک مجموع بازیگران (به خصوص سینا مهراد و بهرنگ علوی) و داستانک های خلق شده به وجود آمده اند. با این حال به سختی می توان آن را به عنوان اثری شاخص دانست.
• نقد فیلم شادروان – سوژه خوب از دست رفته
آرش پارساپور ،سایت ویجیاتو
فیلم شادروان فیلمی معمولی است، هیچ توصیفی بهتر از این عبارت نمیتوان برای شادروان پیدا کرد چرا که فیلم نه یک شاهکار بیبدیل است و نه یک اثر ماندگار و البته نه یک اثر سخیف و به درد نخور. گرچه ترازوی اشکالات فیلم سنگینتر است و نکات مثبت آن اندک، اما در کل میتوان آن را با یک نمره ناپلئونی به رتبه قبولی رساند. فیلم یک کمدی موقعیت است، فیلمنامهای گروتسک دارد و بازیگران مشهوری هم در آن حضور دارند و در همه این موارد به شدت لنگ میزند.
شادروان دومین اثر حسین نمازی است و سبک و سیاقش کاملا با آثار بلند و کوتاه گذشته این کارگردان متفاوت است. داستان فیلم یک داستان دو خطی است که به آن شاخ و برگ اضافه شده، ایده و سوژه فیلم به خودی خود اصلا مشکلی ندارد اما این شاخ و برگهای اضافه شده هیچ هارمونی و نظمی ندارند و فیلم عملا سرگردان است.
اما ایدهای که از آن صحبت میکنم چیست؟ فیلم داستان مرگ نابهنگام پدر یک خانواده زیر خط فقر در حاشیه شهر تهران را روایت میکند. خانوادهای چهار پنج نفره که حالا با مرگ پدرشان نمیدانند باید چه خاکی به سرشان بریزند؛ کل ایل و تبار آنها به خانهشان آمدند تا ادای احترام کنند و یخچال خانه خالی است، یک پاپاسی در جیب اعضای این خانواده نیست و حساب بانکی پدر هم که کورسوی امیدی برای این خانواده است از سوی بانک مسدود شده و کارهای اداریاش طول میکشد. این خانواده حتی پول ندارد که جنازه پدرش را از بیمارستان ترخیص کند و در کنار تمام این مصیبتهایی که گفته شد، یک خروار بدبختی دیگر از زمین و زمان بر سر آنها میریزد که خرده داستانهای فیلمنامه را تشکیل میدهند.
ایده مرگ یک پدر خانواده فقیر و بدبختی خانواده برای برگزاری مراسم ختم و کفن و دفن، یک موقعیت کمدی خوبی را شکل میدهد و فیلم در یک سوم ابتدایی خود به خوبی در این جاده حرکت میکند. شوخیها آنچنان سخیف نیستند (پاستوریزه کامل هم نیستند!) و به لودگی کشیده نمیشوند. بیشتر شوخیها زبانی است و در دل دیالوگها گنجانده شده و کار در این یک سوم ابتدایی خوب پیش میرود. پس از رد کردن این یک سوم اما فیلمنامه به شدت کم میآورد، نمیداند باید چه کند و به دست و پا زدن میافتد.
تمام لحظات خنده دار شادروان سرجمع به یک ربع هم نمیرسد، الباقی فیلم داستان دراماتیک این خانواده را به تصویر میکشد که هیچ چیزی در آن جفت و جور نیست. از همین اساس نمیتوان فیلم را یک کمدی دانست هر چند پتانسیل بسیار خوبی برای کمدی شدن داشت. فیلم تا حد کمی تماشاگر را یاد مهمان مامان مهرجویی میاندازد اما بنا به دلایل متعدد به گرد پای آن هم نمیرسد؛ از بازیگر اصلی فیلم شادروان گرفته که بسیار بازی بدی از خودش ارائه میدهد (در سطور پایین بیشتر درباره گروه بازیگری حرف خواهم زد) تا فیلمنامهای که مشکلات ریز و درشتی دارد. خرده داستانها در شادروان برای کشدار شدن فیلم به تصویر کشیده شدهاند و تاثیری در داستان اصلی ندارند؛ به عنوان مثال ماجرای عاشقانه شخصیت آهو و قهرمان داستان اگر از فیلم حذف شود، هیچ اتفاقی برای «شادروان» نمیافتد.
با این وجود باید اذعان کرد که شادروان توانسته در خلق یک فیلمنامه گروتسک تقریبا خوب عمل کند. در واقع تمام لحظات فیلم قاعدتا باید تلخ باشند چرا که ما با یک خانواده داغدار طرف هستیم که حتی پول ندارد تا جنازه مرحوم را به دست بیاورد؛ اما این لحظات زشت و غمگین حالت ناراحت کنندهای برای بیننده ندارد. این دقیقا همان تعریف درست گروتسک است که در کل فیلم رعایت شده و حس و حال فیلم را تبدیل به یک حس و حال خوب میکند. موضوع مهم دیگر این است که فیلم هیچ تلاشی برای سیاه نمایی نمیکند با اینکه پتانسیل این کار در فیلمنامه بسیار بالاست! خانواده فقیر فیلم که هیچ پولی ندارند، همچنان با هم خوب هستند، مشکلات مالی آنها را تبدیل به انسانهایی ناشریف نکرده و دوست دارند به یکدیگر کمک کنند. نمایش این خانواده با این روحیه، بدون سیاه نماییهای رایج در فیلمهایی که درباره فقر ساخته میشود، ارزشمند است.
گروه بازیگری شادروان را بازیگران شهیری تشکیل میدهند و نقش اصلی فیلم بر عهده «سینا مهراد» است. بدون تعارف باید گفت که بازی مهراد تقریبا با سایر بازیهایی که از او دیدیم متفاوت است اما این تفاوت به معنای بازی خوب نیست. او بدترین بازیگر فیلم به حساب میآید و حتی از کاراکترهای فرعی بدتر ظاهر شده است. این ضعف به شخصیت پردازی ضعیف کاراکترها هم برمیگردد اما در برخی سکانسها مانند سکانس پایانی و گیر کردن او در داستان آهو، آنچنان به چشم میآید که بر همگان مشخص میشود بازی ضعیف او چقدر روی فیلم اثر منفی گذاشته است. بازی خوب و روان نازنین بیاتی در مقابل سینا مهراد و یا گل سر سبد فیلم یعنی بهرنگ علوی (که او هم در نقش و گریمی کاملا متفاوت نسبت به آثار پیشین خود ظاهر شده) ضعف بازی مهراد را دوچندان نشان میدهد.
پایان بندی فیلم نیز به شدت بد از آب در آمده است و فیلمنامه بسیار عجولانه به پایان میرسد و ما را با داستانکی همراه میکند که اصلا برای تماشاگر مهم نیست. فیلمنامه اصلا آنطور که خوب شروع میشود به پایان نمیرسد و در سکانسهای پایانی بسیار ضعیف عمل میکند. در واقع عملا نمودار فیلم یک نمودار سراشیبی است که در ابتدای فیلم در بالای مدار قرار دارد و با لحظه به لحظه گذر داستان فیلم، این نمودار سقوط پیدا میکند.
فیلم شادروان و سازندهاش، مخاطبان را خیلی دست کم گرفتند و آنها را آدمهای سادهای پنداشتند و از همین رو اثری خلق کردند که روان و یکدست باشد ولی حرف خاصی برای گفتن نداشته باشد. این پرسش در انتهای فیلم وجود دارد که در نهایت شادروان چه میخواست بگوید و یا از روی چه هدفی ساخته شده است؟ حرف خاص و جدیدی که در فیلم نیست و هدف کمدی و سرگرم کننده بودن هم در فیلم به دیوار بن بست خورده است، پس در نهایت چه؟
در نهایت و برای حسن ختام کلام باید برگردم به همان جملاتی که در اول این مطلب نوشتم، یک ایده خوب و پرداخت متوسط. اثری که می توانست شانه به شانه فیلم اجاره نشین ها و یا مهمان مامان داریوش مهرجویی بزند اما نتوانست خود را آنگونه که باید جا بیندازد و در نهایت تبدیل به اثری شده که پس از تماشای آن نه قرار است کف مرتب بزنید و نه تماشای آن را به دیگران توصیه کنید.
• نقد فیلم شادروان – نگاهی سطحی به فقر
سوگند مختاری ،سایت زوم جی
فیلم شادروان دومین ساخته حسین نمازی اثری است که سعی میکند، با یک فیلمنامهی غیرمنسجم، مخاطب را با لحنی گاه کمدی و گاه ابزورد بهدنبال خودش بکشاند.
شادروان دومین اثر بلند سینمایی حسین نمازی بعد از فیلم آپاندیس، یک نمایش اجتماعی است که بر پایهی موقعیتهای طنز و شوخی شکل گرفته است و در خود قصهای استخواندار که بتواند مخاطب را در فضایی پرکشش و چالشبرانگیز قرار دهد، ندارد. شادروان بهدنبال مضمون و درونمایه میگردد و برایش مفهوم خانواده، صداقت و یکی شدن اهمیت ویژهای دارد. بازیهای شادروان بهواسطهی لحظات کمیکش ممکن است که برای بیننده تا مدتی جذاب باشد و به چشم بیاید اما کمکم بعد از مدتی آن جلوهگری را از دست میدهد و بیننده خود را در میان یک دورهمی آشفته میبیند.
شادروان محصول و چکیدهای از فیلمها و سریالهای ایرانی است. آثاری که به فقر و بیچارگی در خانوادههای ایرانی میپردازد و با یک سری دیالوگهای سطحی و شوخی های جنسی سعی در جذب مخاطبش دارد. هنگام تماشای شادروان، قطاری از نمایشهای ایرانی جلوی چشمانتان رژه میرود و شما با دیدن هر سکانس از فیلم یاد یکی از این آثاری خواهید افتاد که تنها سفرهی افطاری کم دارد. این اثر از آن دسته فیلمهایی است که سطح سلیقه و تفکر مخاطب ایرانی را به پایین میکشد و تکراری بر مکررات آثار بدون فیلمنامهی این جشنواره است. شادروان عقبگردی است بر ژانر اجتماعی. فیلمی که از لایههای آزاردهندهی زندگی حاشیهنشینان بهسرعت عبور میکند و سعی دارد با شوخیهای سطحی مخاطب را با درد خودش بخنداند و سرگرم کند. درواقع اثر بهدنبال این میگردد که بینندهاش را به رنج عادت دهد و در دل این مشکلات نکتهای مثبت پیدا کند.
در یک خانوادهی فقیر و حاشیهنشین، پدر خانواده بر اثر خوردن شیرینی خامهای ۶۳ روز به کما میرود و بعد از آن میمیرد. فرزندانش برای اینکه بتوانند جنازهی پدر را از سردخانه بیرون بیاورند، نیاز به پول دارند؛ حال هم حساب بانکی پدر مردهشان از سمت بانک مسدود شده اشت و هم اینکه همهی طائفهشان از فیروزکوه برای خاکسپاری مراسم بیمرده به خانه آنها سرازیر شدهاند. آشپزخانه از آذوقه خالی است و بدتر از همه اینکه، میفهمند در شناسنامه پدرشان نام فرزند دیگری هم ثبت شده است.
اگر بخواهیم از جهت ایده به شادروان نگاه کنیم، فیلم در خاکسپاریِ جسدِ گرو گرفته شده خلاصه میشود، فکر اولیهای که برای مخاطب و یک نمایش کمدی موقعیت میتواند بسیار جذاب باشد اما رفتهرفته این ایده رنگ میبازد و بعد از سکانس دزدیدن جسد پدر، ما شاهدِ از ریل خارج شدن فیلمنامه خواهیم بود. شادروان میتوانست اثر خوبی از آب دربیاید، اگر میلیمتر به میلیمتر حساب قصهاش را میکرد و به صورتی منطقی جلو میرفت. فیلمنامه درواقع تکلیفاش با خودش مشخص نیست و اینقدر شاخوبرگ اضافی و خرده داستانهای بدون پشتوانه به خود گرفته است که تماشاگر مدام باید با خودش هدف ابتدایی فیلم را مرور کند و بهدنبال سرنخهای آن باشد؛ چراکه اثر با هر شاخوبرگ جدید، ایدهای تازه را برای او رو میکند و سوالات جدیدی را پیش میکشد.
یکبار کلا خاکسپاری پدر محو میشود و داستان عاشقانهی نادر و آهو روی کار میآید، بعد از آن مسئلهی شناسنامه پیش کشیده میشود و فیلم به همین منوال جلو میرود. دادن شاخوبرگ و خرده داستانها از ملزومات اصلی نگارش فیلمنامه هستند اما در صورتی که در جهت پیشبرد هدف اصلی قصه کمک کنند و بهدنبال دراماتیکتر کردن آن باشند، که این اتفاق در شادروان رخ نمیدهد و تماشاگر حس میکند که مشغول تماشای فیلمی پازلی است که هر تکهاش را باید از گوشهای جمع کند و ببیند. این اتفاق بالطبع ساختار اثر را بهم میریزد و آن تاثیرگذاری که روی بیننده باید داشته باشد را از دست میدهد.
به بیان دیگر فیلم شادروان به موقعیتها و داستانهای مختلفی تقسیم شده است که با نخ بسیار نازکی به ایدهی ابتدایی فیلم وصل میشوند. هرکدام از این سکانسهای موقعیتی خودشان داستانکی جدا هستند که میتوانند تماشاگر را با شوخیهای اروتیک بهدنبال خود بکشانند و او را مجبور کنند که همچنان پای اثر بنشیند و بهدنبال خاکسپاری پدر خانواده باشد. سردرگمی فیلم، ضعف بزرگ اثر است، اینکه شادروان تا انتها به ایدهی خودش متعهد نیست و تا میتواند از این شاخه به آن شاخه میپرد و قواعد پیرنگاش را بهم میزند. فیلم آنچنان خرده داستانها را پررنگ کرده و روی پرداختشان اصرار میکند که اگر ما حواسمان نباشد و شوخیهای آبکی فیلم کارشان را نکنند به وسطهای فیلم نرسیده، همه چیز فراموشمان خواهد شد.
مسئلهی دیگر فیلم که در ذوق میزند، این است که همه چیز یکهو درست میشود و آن مضمون همدلی و یکی بودنِ مدنظر کارگردان، خودش را به یکباره همچون بیانهای رو میکند. دایی پول میدهد، فامیلهای عسلخور و بیخیال، ناراحت قوموخویش خود میشوند و همسایهها به کمک میآیند. اتفاقاتی که در بستر و روند فیلم اصلا به آنها پرداخت نشده اشت و در کشمکشهای شادروان جایی ندارند. این اتفاقات و تحولات در شخصیتها که در بستر گرهگشایی پیش میروند، مخاطب را به این فکر فرو میبرند که، کارگردان میخواسته به انتهای فیلم برسد و خودش را راحت کند؛ چراکه دیگر جایی برای داستانسرایی، بیشتر از این نداشته است.
چطور میشود که کارکتر دایی یکهویی موتورش را بفروشد و خرج کفنودفن حسن را بدهد؟ آنهم بعد از اینهمه کشوقوسهایی که خانواده به خود دیدند و شخصیت داییای که، دور از این کشمکشها ایستاده بود. بهرنگ علوی که اجرای این نقش را برعهده دارد، درست است که دست به عملی دراماتیک میزند اما در بستر فیلم، نه شناسنامه دارد و نه عمق و انسجامی که بتوان آنرا در پیرنگ اثر قرار داد و به ساختاری اثرگذار رساند. درواقع این شخصیت چیزی برای ارائهای ماندگار ندارد و تنها بین سکانسهای فیلم رفتآمد میکند و دیالوگهایی خندهدار برای خودش میگوید.
یکی دیگر از اشکالات فیلمنامهای شادروان که پیشتر هم بدان اشاره کردم، داستان بین آهو و نادر است. خرده داستانی که اصلا به روند ایدهی ابتدایی فیلم کمکی نمیکند و تاثیری روی خاکسپاری ندارد و خودش را یکپا داستان اصلی نشان میدهد، آنهم نه اینکه بهطور موازی یا موزاییکی پیش برود؛ بلکه همقد کفنودفن پدر خانواده، خودنمایی میکند و به پرداخت میرسد. لزوم این داستان در فیلم برای پررنگ بودن شاخوبرگهاست و تنها ارتباطاش با اصل داستان همان شناسنامه است. درواقع مرگ حسن بیشترین تاثیر را روی زندگی آهو داشته است تا اینکه ارتباط نادر و آهو روی خاکسپاری این پدر بیمسئولیت تاثیری بگذارد.
درست است که این فیلم سیاهنمایی نمیکند اما آنقدر بهسمت این تفکر پیش میرود، که تبدیل به اثری دمدستی با شباهتهایی به سریالهای مناسبتی رمضان رضا عطاران میشود. کارگردان میتوانست بسیار بهتر به مفهوم خانواده و یکی بودن بپردازد و کاری کند که این مضمون تبدیل به بیانیهای در پایان فیلم نشود و تماشاگر را بیشتر تحت تاثیر قرار دهد. شادروان فیلمی متوسط رو به پایین است که تا سطح جُنگهای شبانه خودش را پایین میکشد، اثری با فیلمنامهای ضعیف و بدون درهمتنیدگیهای ساختاری و روایی.
• نقد فیلم شادروان
علی منصوری ،سایت فیلمموویز
فیلم شادروان راوی داستان خانوادهای پایین شهری با معیارهای زندگی خاص از لحاظ مالی و فرهنگی این اقشار از جامعه است .ایجاد فهم در رابطه با چنین کاراکترهایی برای مخاطب باید قدم و به قدم اتفاق بیفتد و یا مسیر داستان به سمتی برود که نشانههای فیلم ما را به سمت درک وضعیت خاص موجود ببرد .
این اتفاق همان اتفاقی است که به طور مثال در فیلم مهمان مامان به عنوان یک نمونهی نزدیک به وضعیت ترسیم شده در این فیلم میافتد. در آن فیلم وضعیت خاصی که برای یکی از اعضای آن خانه اتفاق افتاده بود ،موجب ایجاد کنش و واکنشهایی بین افراد شده بود که در این بین بیننده به مرور به کاراکترها و موقعیت حضور آنها پی ببرد. یکی از ویژگیهای فیلم مهمان مامان که به نوعی میتوانست تیغ دولبهای برای آن باشد حضور اقشار مختلف جامعه از خاستگاههای طبقاتی و اجتماعی گوناگون و طبیعتا خرده فرهنگهای متفاوت بود که باعث همذاتپنداری اقشار مختلف بینندگان با هرکدام از آنها میشد که از سویی ممکن بود که به دام عدم فضاسازی و ارتباط غیرواقعی بین افراد شود که فیلم مهمان مامان از این جهت در هردو مسئله موفقیتها و در هردو دارای ضعفهایی بود. این اتفاق دربارهی شادروان نیز صادق است با این تفاوت که ما تقریبا هیچ چیز از افرادی که موجب ایجاد چنین فضایی شدهاند نمیبینیم. این مسئله درواقع ترس کارگردان از پرداختن به وضعیت کمیکی است که ایدهی فیلم است و درواقع فیلم با آن ایده ساخته شده است. شاید سخت بودن چنین کاری و به خصوص نگاهی طنز به آن، آنقدر سخت باشد که فیلمساز محترم ترجیح داده است که چند داستانک فرعی را به شکل تصنعی به یکدیگر وصل کند و به نوعی با حفظ بحران اصلی که موجب دوام فیلم است (یعنی عدهای که برای خاکسپاری آمدهاند و تا جنازه را خاک نکنند، نمیروند) به سراغ ساخت فیلم برود.
نقطهی سردرگمی فیلم شادروان دقیقا از همینجا شروع میشود. یعنی بحران حاصل از آمدن مهمانان است یعنی تمام تلاش نادر (سینا مهراد) برای این است که پدر هرچه سریعتر به خاک سپرده شود که شر این مهمانان کم شود .بنابراین سعی میکند در قدم اول مثل یک جیمز باند بینمک جنازه را بدزدد. در قدم بعدی به سراغ خالی کردن حساب بانکی و وکالت از فرزندان میرود و در این پای فرزند چهارمی نیز به میان میآید و در نهایت نیز فرشتگان نازل شده که مایهی عذاب بودند، به یکباره پول را میدهند و فیلم تمام میشود. همینقدر جالب!!
اما کدام مهمان؟ نمیدانیم! این مهمان چه ربط و نسبتی با وضعیت و خانواده متوفی دارد؟ نمیدانیم! آیا این مهمانان بیملاحظه، پرتوقع، کمشعور و مفتخور هستند؟ نمیدانیم! چرا که ابتدای فیلم در حکم بلای آسمانیاند و یکباره در انتها به فرستادگان آسمانی شبیه هستند. مهمانان کاملا کاریکاتوری نمایش داده میشوند و مخاطب از غیبت آنها جلوی دوربین با آنکه حضور دارند، متعجب است. تک مضرابهایی هم که از این نمایاندن بعضی از آنها وجود دارد، کم توان است و قدرت فضاسازی را ندارد. نمونه آن پسرخالهی پررو و مطالبهگر و دختر خالهی فضول و بی ادب است که دو کاریکاتور غیر قابل فهم هستند.
بنابراین به شکل دقیق میتوان گفت که داستان فیلم،کشش و قابلیت استفاده از موقعیت طنزی که خلق کرده را هدر داده و صرفا با اتکا به شوخیهای مختلف قصد سرگرمی مخاطب را دارد. تعلیقها در فیلم نه ساخته و پرداختهی موقعیت بلکه به شکل ساختگی اتفاق میافتد. با اینکه این فیلم در ترسیم مناسبات بین افراد در یک مکان داستانی که خانه باشد، از بسیاری از فیلمهای با این تم مانند مهمان مامان واقعیتر است اما به این علت که تشخص لازم را به موقعیت نمیدهد بلکه به دنبال خلق داستان دیگر است، به اثر به یاد ماندنی تبدیل نمیشود. در صورتیکه این اتفاق در مثلا فیلم مهمان مامان به شکل بسیار قوی انجام پذیرفته است.
اما به واقع فیلم شادوران از پس خلق کاراکترهای طنز خانواده، در ربط و نسبت با یکدیگر با اتکا به قدرت بازیگری بازیگران و جا افتادن آنها در فضای خاص حاکم بر فیلم تا حدودی برآمده است. کاراکترها هرکدام دارای تیپ رفتار آشنا برای مخاطب هستند. بیننده به خوبی هرکدام از کاراکترها را میشناسد و برای هرکدام میتواند یک ما به ازای بیرونی در ذهن خود بسازد یا به یاد آورد. هرکدام از کاراکترها در اتمسفر داستان به خوبی جای گرفتهاند و ارتباط بین آنها به خوبی شکل گرفته است و با اینکه موقعیت فانتزیای بر کلیت داستان حاکم است اما همهی آنها برای بیننده باورپذیر هستند. در این بین نقش دایی اسد(با بازی بهرنگ علوی) نیز رنگ و لعاب ویژهای به این خانواده داده و لحظات کمیک ویژهای مثل ادعا در بازی شرطی و چهاگیر کردن حریف در تختهنرد از سکانسهای درخشان فیلم است.
یک از ویژگیهای فیلم شادروان میزانسن سینمایی کار در سکانسهایی است که آنها را فیلمبرداری کرده است (چرا که معتقدم این فیلم دارای سکانسهای بسیاری است که کارگردان آنها را فیلمبرداری نکرده است). و همین میزانسن سینمایی موجب درک بهتر مخاطب از کاراکترها میشود. دقیقتر اینکه دو کاراکتر نادر (سینا مهراد) و دایی اسد (بهرنگ علوی) هستند که بسیار عالی برای بیننده درک و شناخته میشوند. کاراکترهای دیگر نیز با آنکه در حد تیپ باقی میمانند اما در همان مقدار نیز کافی هستند.
با تمام اشکالاتی که فیلم در ترسیم فضای فیلم دارد –که حسرت آن در طول فیلم برای بیننده باقی میماند- اما شادروان در ترسیم فضای خانه برای صاحبان آن در اتاقهای جدا از مهمان خوب عمل کرده و در همین فضاها توانسته است موقعیتهای کمیک دیگری را همراه با چاشنی مزاحمت گاه و بیگاه مهمان ایجاد کند و به بیننده حسی خوب و گهگاه طنز بدهد و گاهی نیز از آنها خنده بگیرد .همین مسئله فیلم را از سقوط به ورطهی ابتذال نیز رهانیده و به یک اثر متوسط و کمدیای شریف در بین آثار کمدی مرسوم تبدیل کرده است. کمدیای که حاصل یک موقعیت است و از صرفا خنده گرفتن با توسل به شوخیهای جنسی سخیف و لودگیهای کمدینهای فیلمفارسیگونه عبور کرده است.
اما در پایان باید گفت فیلم شادروان با آنکه پتانسیل بسیار خوبی برای تبدیل شدن به یک اثر شاخص کمدی را داشت اما با چشمپوشی از ظرفیت موقعیت کمدی و کار نکردن روی فیلمنامه به یک اثر متوسط فانتزی و در بعضی موارد فیلمفارسی(مثل گذشتن نادر از آهو)تبدیل شده است که میتواند لحظات هرچند کوتاه مفرح را ایجاد کند و به مخاطب خود نیز اندک احترامی بگذارد.
• نقد فیلم شادروان - ایدۀ خوبی که به ثمر ننشست
آراد فرشچی ،سایت سینماتیکت
فیلم سینمایی «شادروان» به کارگردانی حسین نمازی یکی از آثار حاضر در جشنواره فجر ۱۴۰۰ است. شادروان داستان خانوادهای را روایت میکند که پدرشان حسن (رضا رویگری) فوت کرده و آنها پولی برای ترخیص کردن جنازه از بیمارستان ندارند و محبور میشوند تا برای فراهم کردن پول دست به کارهای مختلفی بزنند.
فیلم شادروان قرار است یک فیلم کمدی تلخ باشد اما نه بخش کمدیاش میخنداند و نه بخش تلخش بیننده را احساساتی میکند. فیلم یک ایدهی اولیهی نسبتا جالب داشته که آن را کاملا هدر داده است و پر است از شوخیهای قدیمی که شاید چهل-پنجاه سال پیش بامزه بودند اما امروزه دیگر تاثیری بر روی مخاطب ندارد.
در طول فیلم شخصیتهای پشت سر هم تصمیماتی میگیرند که یکی بدتر از دیگری هستند و تماشاگری که کمی حواسش به جزئیات فیلمنامه باشد میتواند اشتباه بودن آنها را خیلی زودتر بفهمد و معلوم نیست چرا فیلمنامهنویس چنین شخصیتهای نادانی را طراحی کرده است، خصوصا یکی از تصمیمات شخصیت نادر (سینا مهراد) که از ابتدا مشخص است چیزی به جز مشکل بر کوه مشکلات شخصیتهای فیلم اضافه نمیکند. هر چند که نمیتوان به بازیگران فیلم خرده گرفت که چرا هیچ کدام درست بازی نمیکنند اما حداقل میتوان به این موضوع نقد داشت که چگونه یک بازیگر مانند نازنین بیاتی با یک بازی بسیار خوب در فیلم تحسینشدهی «دربند» شهباری به اینجا میرسد.
تصمیات فیلمنامهنویس در مورد اتفاقات فیلم باعث میشود تا در نهایت یک دور باطل طی شود و مخاطب احساس کند قصد فیلم فقط تلف کردن وقت او بوده است. لحن و ریتم فیلم در پایان بندی کاملا تغییر میکنند و معلوم نیست که چرا فیلمساز ایدهاش را کش میدهد تا مدت زمان فیلم از صد دقیقه گذر کند، در حالیکه فیلم میتوانست خیلی زودتر تمام شود.
در پایان باید گفت شادروان نه تنها یک فیلم بد و ناامید کننده است بلکه به شعور مخاطبش نیز توهین میکند و او را دست خالی از سالن به بیرون میبرد.
ثبت نظر