نام کتاب : چرنوبیل؛ ساعت ۰۱:۲۳:۴۰؛ داستانی باورنکردنی اما حقیقی
مولف : اندرو لدربارو
مترجم : شهریار خوّاجیان
تعداد صفحه : ۲۸۷
قیمت: ۴۸ هزار تومان
انتشارات : ققنوس
شمارگان : هزار و ۱۰۰ نسخه
اندرو لدربارو نویسنده انگلیسی اینکتاب، تنها همیناثر را در کارنامه دارد و در آن، وقایع مربوط به فاجعه هستهای چرنوبیل را که بهنوعی آخرین میخ بر تابوت کمونیسم محسوب میشود، در قالب کتابی روایت و مستندنگاری کرده است. او ابتدا با خواندن کتابهای مربوط به حادثه چرنوبیل به اینموضوع علاقهمند شده و پس از تحقیق و تفحص درباره آن، خود کتابی در اینباره نوشته است. لدربارو برای نوشتن اینکتاب، بهقول خود چهار سال و نیم و هزاران ساعت هزینه کرده است.
فاجعه نیروگاه اتمی چرنوبیل، بزرگترین اتفاق تکنولوژیکی قرن بیستم است که ۲۶ آوریل سال ۱۹۸۶ یعنی ۵ سال پیش از فروپاشی بلوک شرق رخ داد. چرنوبیل اولین و فوکوشیما، دومین فاجعه نیروگاهی اتمی در جهان هستند که دربردارنده آسیبهای بشری بودند. حادثه چرنوبیل در راکتور شماره ۴ نیروگاه هستهای چرنوبیل نزدیک شهر پریپیات نزدیک مرز اوکراین و روسیه رخ داد و مردم بسیاری از کشورهای اروپا را درگیر کرد. طوریکه تا مدتها ابر رادیواکتیوی بهطور سیال بالای کشورهای اینقاره در حرکت بود. یکی از کتابهای معروفی که در اینباره منتشر و به فارسی ترجمه شده، «نیایش چرنوبیل» اثر سوتلانا آلکساندرونا آلکسیویچ نویسنده بلاروسی برنده جایزه نوبل است. ترجمه دیگری که چندی پیش در اینباره چاپ شد، مجموعهمقاله «چرنوبیل» ویراسته دیوید اریک نلسون است.
حادثه چرنوبیل در دوران زمامداری میخائیل گورباچف آخرین رهبر شوروی رخ داد و بهمدت سههفته هیچاطلاعرسانی صحیحی از آن انجام نشد. همینمساله و سرپوشگذاشتن حاکمان کمونیست شوروی بر فاجعه، باعث بروز خشم مردم بلوک شرق و دیگر کشورهای جهان شد و فروپاشی کمونیسم را سرعت داد.
اندرو لدربارو به گفته خود، در کتاب «چرنوبیل؛ ساعت ۰۱:۲۳:۴۰؛ داستانی باورنکردنی اما حقیقی» دنبال بزرگنمایی یا برانگیختن حساسیتها درباره ماجرای چرنوبیل نبوده و سعی کرده واقعیتها را روایت کند. کتاب پیشرو ۱۴ فصل اصلی دارد که عناوینشان بهترتیب عبارت است از:
تاریخچه نیروی هستهای، چرنوبیل، افسون، حادثه، ورود، پاسخ اضطراری، پرتو رادیواکتیو، سمزدایی منطقه ممنوعه، سیاحت پریپیات، ماموریت پیچیده، خروج، پیامدها، راهِ پیشرو، عکسها و نمودار.
پیش از اینفصول هم «درآمد» درج شده است. نویسنده پیش از شروع متن کتاب، اینجملات والری لیگاسف رئیس هیئت اعزامی شوروی به آژانس بینالمللی انرژی اتمی در وین را پس از حادثه چرنوبیل آورده است: «کارکنان هواپیمایی را تصور کنید که در ارتفاع بالا پرواز میکنند و آنها حین پرواز شروع به آزمایش هواپیما، گشودن درهای هواپیما، خاموشکردن سیستمهای مختلف و ... میکنند. حقایق نشان میدهند که طراحان حتی بروز چنین وضعیتی را هم باید پیشبینی کرده باشند.»
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
نخست، فقط یک پزشک متخصص در نیروگاه بود، پزشک ۲۸ ساله متخصص آلرژی و مصونیتِ پریپیات به نام والنتین بلوکون، که بدون هشدار قبلی حاکی از وقوع حادثهای تابشی، پس از گفتگویی تلفنی با یکی از همکارانش بهسرعت عازم آنجا شد. وی تقریبا نیمساعت پس از انفجار آمد، اما خیلی زود دریافت که مرکز کمکرسانی نیروگاه تقریبا دستخالی است. با اینهمه، بیشترین تلاش خود را با آنچه در اختیار داشت به عمل آورد و خیلی زود متوجه الگویی در عوارض افراد پیرامونش شد: سردرد، غدههای برآماسیده در گردن، خشکی گلو، استفراغ و دلبههمخوردگی. بلوکون تشخیص داد که این به چه معناست، اما با از خودگذشتگی ساعتها کار و تلاش کرد که به کارکنان و آتشنشانانِ شدیدا آسیبدیده نیروگاه کمک کند، تا اینکه خود نیز بیمار شد. وی بعدها گفت: «در ساعت ۶ (بامداد) در گلویم احساس خارش کردم، سرم درد گرفت. آیا خطر را فهمیده بودم؟ آیا ترسیده بودم؟ فهمیده بودم و ترسیده بودم. اما زمانی که مردم کسی را با جامه سفید در آن نزدیکی میبینند، آرام میگیرند. مانند هرکس دیگری، من هم دستگاه تنفس مصنوعی و پوشش محافظتی نداشتم... از کجا دستگاه تنفس مصنوعی گیر میآوردم؟ اگر بود میقاپیدمش _ اما چیزی مثل آن وجود نداشت. به مرکز پزشکی در شهر تلفن زدم: " آیا ایندستگاه را داریم؟" "نه، نداریم." پس همینی بود که بود. کار با یک ماسک جراحی معمولی؟ این کمکی نمیکرد.» خیلی زود دکتر دومی به وی پیوست. دکتر وارسینیان اورلوف سهساعت در محوطه رآکتور ماند تا وضعیت آتشنشانانِ از پاافتاده را تثبیت کند، و این پیش از احساس مادهای بود که «مزه فلز در دهان و مرض سردرد» داشت. حتی رانندگان آمبولانس که مجروحان را به بیمارستان پریپیات میرساندند بر اثر تابشی که از سرنشینان بیمارشان منتشر میشد بیمار شدند.
ثبت نظر