نمایشگاه عکس و مجسمه «عزای عمومی» از علیرضا معماریانی از ۹ آذر ماه در گالری اعتماد در حال برگزاری است و تا تاریخ ۱۱ دی ماه برپا خواهد بود.در بدو ورود به نمایشگاه، فضای سفید آمیخته با رنگهای مشکی و طلایی، بیش از همه به چشم میخورد و تلاش دارد بعدی معنوی را به مخاطبش القا کند؛ سفید به رنگ کفن و سیاه به رنگ عزا. اما طلایی؛ میتوان گفت که این رنگ نمادی از ایزد و معنویت است.
در قدم دوم، پس از مواجهه و خو گرفتن با رنگ فضا، آثار موجود در گالری است که توجه مخاطب را به خود جلب میکند. مجسمههایی از اسکلت آهو و تابلوهای عکس با همین حال و هوا. اسکلتهای آهو به رنگ طلایی، در بین تابلوهای عکس دیده میشوند و درواقع مکمل تابلوها هستند.
نمایشگاهِ «عزای عمومی» همان طور که از نامش برمیآید، حسی قوی از مرگ و سوگواری را به تماشاگرش منتقل میکند؛ درواقع حسی از مرگ طبیعت یا مرگ آهوها.
بخشی از دلایل القای این حس، بهواسطه اسکلتهایی است که همه جا دیده میشود و البته در تابلوها هم تصاویری را میبینیم از افرادی کفن که به تن کرده و اسکلتهای آهوها در اطراف آنها به وفور دیده میشود؛ گویی هنرمند قصد داشته با این تصویرها مرگ آهوها را همانند مرگ خود انسانها بداند و یا از طرفی قصد داشته زندگی انسان و طبیعت را به یکدیگر پیوند بزند و بگوید که انسان و طبیعت دو عنصر جداییناپذیر هستند و زندگی آنها بدون یکدیگر ممکن نیست.
در بخش دیگری از نمایشگاه، اسکلت آهوها را میبینیم که در دشت جزیره هرمز در حال دویدن هستند. چنین تصاویری همانند خیال و وهم است و میتواند بیانگر این حسرت باشد که دیگر در هرمز آهویی نیست و زندگی این حیوانات رو به پایان است.
بهنظر میآید هنرمند قصد داشته با این تصاویر زنگ خطری را برای انسانها نسبت به زندگی این حیوانات به صدا درآورد و یک جنایت انسانی را به تصویر بکشد بلکه کسی بهحال این آفریدههای خداوند فکری کند.
صدای اعتراض هنرمند در سراسر آثارش دیده میشود؛ فریادی بلند که فاجعهای را در برابر چشمانمان قرار میدهد و در این راه تمام تلاشش را میکند تا با او همذاتپنداری کنیم.
علیرضا معماریانی که برای ساخت این آثار یک سال زمان گذاشته است، در گفتوگویی با ایسنا درباره ایده کار خود و هدفش از ساخت این آثار چنین میگوید: شروع ایده نمایشگاه «عزای عمومی» با مرگ آهوها بود. این آهوها بهدلایل مختلف به صورت دسته جمعی میمردند و هیچ کس نیز به مرگ آنها توجه نمیکرد. یکی از مهمترین و عمدهترین دلیل مرگ این حیوانات که در کل ایران نیز فراگیر است و تنها مختص به هرمز نیست، به مشکلات ابتدایی فرهنگی مردم برمیگردد. چراکه مردم هنوز نمیدانند که نباید زباله خود را در طبیعت رها کنند و این کارشان میتواند منجر به بیمار شدن حیوانات و در نهایت مرگ آنها شود.
او ادامه میدهد: از طرفی این جزیره به طور کلی یک منطقه محروم است ولی طی سالهای اخیر به سبب زیباییهایی که دارد شناخته شده و توریستها از نقاط مختلف به این جزیره میروند. به گونهای که ممکن است در یک روز تعطیل حدود ۴ تا ۵ هزار نفر وارد این جزیره شوند در حالی که تعداد جمعیت خود این جزیره ۶ هزار نفر است. قطعا این تعداد بالای جمعیت توریست میتواند باعث تولید زبالههای بسیار شود و این امر، مرگ حیوانات و طبیعت را رقم میزند.
معماریانی درباره دلیل دیگر مرگ آهوها در جزیره هرمز میگوید: افزایش ساختمانسازی غیرمتعارف در جزیره هرمز یکی دیگر از دلایل مرگ این حیوانات است؛ چراکه سیستم شهرسازی و امکانات اولیه لازم برای افزایش جمعیت در این جزیره درست و اصولی نیست.
او ادامه میدهد: این قبیل از مشکلات فرهنگی تنها مختص به جزیره هرمز نیست بلکه در کل کشور بهچشم میخورد چراکه آنقدر درگیر مسائل و مشکلات اقتصادی شدهایم که فرهنگ را فراموش کرده و حتی فرهنگ ما در حال نابودی است.
اسکلتها واقعی هستند
این هنرمند درباره ساخت مجسمههای نمایشگاه «عزای عمومی» میگوید: در پی مرگ این حیوانات از تاریخ اسفند ۹۵ تا اردیبهشت ۹۶ حدود ۲۸ تا آهوی مرده پیدا کردم. تمام اسکلتهایی که در عکسها دیده میشود واقعی هستند. در واقع شروع ماجرا محیطزیستی بود. بعضی از جنازهها که قدیمیتر بودند به دلیل ماندن در فضای باز تجزیه شده بودند و استخوان جنازههایی که تازهتر بودند را خودم جدا و تمیز کردم. مونتاژ اسکلت آهوها حدود سه ماه طول کشید که در نهایت یک گله آهو به وجود آوردم.
مرگ طبیعت، مرگ انسانهاست
او در ادامه بیان میکند که کار او اعتراض به مرگ محیط زیست است و توضیح داد: عقیده دارم که مرگ این حیوانات، مرگ انسانهاست. بههمین دلیل لشکر مرگ آهوها را از دل طبیعت به دل انسانها رساندم و آنها را با یکدیگر به نمایش گذاشتم.
معماریانی تصریح میکند: در این پروژه مجسمهها را بهرنگ طلایی درآوردم چراکه این رنگ حالت معنویتری را داراست و از طرفی نیز قصد داشتم این کار را با یک حالت معنوی پیش ببرم. در ادامه شروع کردم به شخصیتپردازی کردن. برای نمونه عزراییل اولین چیزی بود که به ذهنم رسید. عزراییل در بیشتر فرهنگهای دنیا نشانهای از مرگ است و بهترین چیزی که برای این شخصیت بهنظرم رسید، کفن بود.
او ادامه میدهد: اصولا با خاک متبرک برروی کفن جوشن کبیر مینویسند. اگر به این خاک نگاه کنید میبینید که طلایی است و این رنگ با دیگر بخشهای کارم نیز همخوانی داشت. همچنین یکی دیگر از شاخصههای عزراییل این است که ساز میزند، انگار که یک لشکر از مردهها را فرا میخواند.
مرزی برای انجام کار هنری قائل نیستم
علیرضا معماریانی درباره بعد اعتراضی و اجتماعی آثار خود میگوید: من فکر میکنم که قبل از هر چیزی یک هنرمند هستم و دوست دارم کار در شاخههای مختلف را تجربه کنم. درواقع در طی دوران کاریام از عکاسی به مجسمه رسیدم و تا زمانی که بدانم از پس یک کار برمیآیم آن را انجام خواهم داد.
این هنرمند ادامه میدهد: برای انجام هر پروژه کاری مدت زیادی را برای آن صرف میکنم. درواقع با هر موضوع و ایده زندگی میکنم چراکه آنها را از محیط اطرافم دریافت میکنم و تجربه زیست من هستند. من میتوانم ذهنم را درگیر یک سری مسائل انتزاعی شخصی کنم و در نهایت به یک آفرینش برسم. ولی معتقدم که جامعه ما در حال حاضر به پرداختن به اصلهای اجتماعی و فرهنگی نیاز دارد. درواقع زمانی که من در جزیرهای زندگی میکنم که مرگ و میر به این شدت در آن در حال اتفاق است و کمتر کسی به آن توجه نشان میدهد، نمیتوانم به آن بیتوجه باشم. پس درگیر آن موضوع میشوم و سعی میکنم توجه و اعتراض خودم را نسبت به آن معضل اجتماعی و فرهنگی علاوه بر واکنشهای بیرونیام در آثارم نیز نشان دهم.
او در پایان بیان میکند که موضوعات کارهای هنری خود را از محیط اطرافش الهام میگیرد.
معماریانی در رشته طراحی صنعتی تحصیل کرده و مجسمههای این نمایشگاه اولین کار مجسمهسازی او هستند. علاقه اصلی او به انجام کار هنری در حوزه سینماست و در این حوزه نیز فعالیت کرده است.
ایسنا ـ نگار ذکایی
ثبت نظر