تبدیل چشماندازی سهبعدی به عکسی دوبعدی و افزودن حس عمق به آن میتواند چالشبرانگیز باشد. در این مقاله به بررسی تکنیکهایی آزمودهشده و اثباتشده میپردازیم که میتوانند به شما در رسیدن به این هدف کمک کنند، همچنین استراتژیهایی را برای ویرایش نهایی تصویر و بهبود حس عمق در آن ارائه خواهیم داد.
تا زمانی که ندانید چه پارامترهایی را تغییر دهید به سختی میتوانید متوجه شوید که روی کدام بخش از تصویر کار کنید و چگونه آن را تنظیم کنید.
این تصویر چند سرنخ متعدد عمق را ترکیب کرده است: پرسپکتیو هوایی، خطوط راهنما، اشیای در حال دورشدن و تفاوت بین کنتراست و اشباع (saturation ) بین پیشزمینه و پسزمینه
پرسپکتیو خطی (Linear perspective) که بر اساس همگرایی خطوط راهنمای با فاصله ، نشان داده میشود ، از اولین نکات مربوط به عمق است که هنرمندان در اوایل قرن پانزدهم به آن پی بردند. هرچقدر خطوط موازی طولانیتر باشند، نقطهی تلاقی (vanishing point) همگرایی این خطوط دورتر خواهد بود و عمق بیشتری به وجود خواهد آمد.
اشیای هماندازه که با افزایش فاصله از لنز کوچکتر میشوند، نکتۀ قابل تشخیص دیگری برای ایجاد عمق در تصویربه شمار میروند. برای نمونه با اینکه مغز شما از این موضوع آگاه است که در یک جاده ، زنجیرهای از وسایل نقلیه از نظر اندازه یکسان هستند ، نمایش کاهش اندازه به صورت پیوسته ، به درک عمق در صحنه کمک میکند. نکتۀ جالب اینجاست که مغز میتواند اصلاحاتی را برای مقابله با ناسازگاریهای بصری انجام دهد.
برای نمونه هنگامیکه سگی در پیشزمینۀ تصویر، بزرگتر از اسبی در فاصله دورتر از آن قرار دارد ظاهر میشود، به صورت خودکار به این تفاوت با افزایش فاصله پی میبرید تا اینکه بخواهید سگی بسیار بزرگ و اسبی کوچک را در میدانی دوبعدی ببینید.
پرسپکتیو هوایی (Aerial perspective) دیگر نکتۀ مهم مربوط به ایجاد عمق در تصاویر است. هنگام عکاسی چشماندازی از زاویۀ دید بالا، نواحی دور دست ، تُنِ رنگی روشنتر و جزئیات کمتر ، میزان رنگارنگی و کنتراست پایین هستند. این رخداد در نتیجۀ مه موجود در جو زمین رخ میدهد. در این شرایط مغز نشانههای سایهروشنی را به دلیل فاصله درک میکند.
عناصری که در یک سوم بالای کادر یا قاب قرار میگیرند ، دورتر از عناصر پائین در نظر گرفته میشوند. این موضوع را میتوان به سادگی با انتقال خط افق به سمت بالا ایجاد کرد.
در ادامه به تکنیکهایی برای ایجاد عمق در تصاویر اشاره خواهد شد.
لنزهای واید اغلب برای عکاسی از مناظر (landscape photography) ترجیح داده میشوند زیرا فاصلۀ اشیا را اغلب دورتر از آنچه هستند جلوه میدهند , در عین حال اشیای نزدیک به لنز در تصویر غالب هستند. این رابطه با زاویه دید وسیعتر لنز افزایش مییابد تا حس عمق بیشتری در تصاویر حاصل شود.
هنگام فریمبندی تصاویر، عکاسی از یک زاویۀ دید اندکی بالاتر یا زیر سطح چشم (Eye-Level) و در عین حال استفاده از لنز زاویۀ واید و کاهش دیافراگم نزدیک به f/8 به حداکثرسازی درک عمق کمک میکند و حتی با لنزهای کمتر واید نیز میتوان به این نتیجه رسید.
دو تصویر فوق را با یکدیگر مقایسه کنید. هر دو از زاویۀ یکسانی ثبت شدهاند. کدام یک حس عمق بیشتری را نشان میدهد؟ عکسی که از زاویهی اولتراواید گرفته شده یا عکسی که از زاویهی واید نرمال به ثبت رسیده است.
خطوطی که چشم بیننده را از پیشزمینه به سمت خط افق هدایت میکنند، حس عمق را منتقل میکنند. این خطوط میتوانند مانند جادهها، مسیرها یا خطوط راه آهن و سطری از درختهای منتهی به خط افق واضح باشند و در فاصلۀ دور به یکدیگر برسند یا میتوانند مانند خطوط منحنی S مانند که بر اثر جریان رودخانه یا جویبار شکل میگیرند، زیرکانهتر باشند.
تا زمانی که خط دید بیننده در جهت تصویر و به سمت افق باشد ، ادامهدار یا شکسته بودن خطوط فرقی نمیکند .
خطوط راهنما را میتوان با هر عنصری در صحنه که چشم بیننده را هدایت میکند، ایجاد نمود.
وینیِت کوچک - Slight vignetting (تیرگی گوشهها و لبهها) میتوانند چشم بیننده را به منظره جذب کنند و نشانههای عمقی بیشتر را برای بهبود تصویر از طریق خطوط راهنما ایجاد کنند.
وینیِت (Vignette) در عکاسی به معنای کاهش روشنایی (تیره کردن) یا کاهش اشباع رنگ حاشیههای عکس است که از آن برای جلب توجه بیشتر مخاطب به مرکز عکس یا به سوی سوژه اصلی در عکس استفاده میشود.
ایجاد اندکی وینیتینگ چشم بیننده را به مرکز قاب هدایت میکند. در مرکز خطوط راهنما چشم را به سمت افق هدایت میکنند.
کنتراست یا تضاد بصری (Visual Contrast) میان اشیای بزرگ پیشزمینه و اشیای کوچک دوردست ، سبب اضافه شدن حس عمق به تصاویر میشود. این تاثیر را میتوان در مرحلۀ ویرایش تصویر با انجام تنظیمات سایهروشن تقویت نمود.
تختهسنگهای بزرگ و صیقلی پیشزمینه در تضاد با انسانهای کوچکتر پشت آنها در فاصلۀ میانی ، و افق دوردست و مهآلود هستند و همین مسئله درک عمق را افزایش میدهد.
پرسپکتیو هوایی زمانی به وجود میآید که مه و غبار سبب پراکندگی تُنهای رنگی و نرم شدن لبهها در اشیای دوردست شوند. به این ترتیب تضاد (Contrast) چشمگیری میان پسزمینه و مناطق اشباعشده در پیشزمینه به وجود میآید. برای حداکثر استفاده از پرسپکتیو هوایی باید منتظر شرایط آب و هوایی مناسب بمانید یا دوربین خود را به ارتفاع بالایی ببرید تا بتوانید بر چشمانداز تپههای دوردست یا مرزهای کوهستانی اشراف داشته باشید. اشیای با نورپردازی نرمال در پیشزمینه را انتخاب کنید تا بتوانید بر کنتراست بین نقاط دوردست چشمانداز تأکید کنید.
تقسیم قاب به پیشزمینه، میانزمینه و پسزمینه هنگام قاب بندی عکس و اطمینان از وجود سوژهای جذاب در هر منطقه که به نواحی مجاور مربوط است میتواند به ایجاد حس عمق کمک کند. به این صورت نگاه بیننده به چشمانداز هدایت میشود.
بهترین نتایج زمانی حاصل میشوند که خط افق در بالای قاب قرار دارد. شما میتوانید این استراتژی را با سایر موارد اشاره شده در بالا ترکیب کنید تا عناصر ساختاری موجود در تصویر را به هم پیوند دهید تا حس عمق ایجاد شود.
خطوط قرمز تصویر را به سه ناحیه تقسیم میکنند که به واسطۀ خطوط راهنما برای ایجاد درک عمق و هدایت چشم بیننده به افق دوردست در نزدیک بالای قاب به یکدیگر متصل هستند. در هر سه ناحیه سوژۀ جالبی برای دیدن وجود دارد و چشم بیننده را برای اکتشاف در تصویر به خود جلب میکند.
روشهای متعددی برای ویرایش تصویر و ایجاد حس عمق وجود دارد. برخی شامل جلوههای جذاب مثل ایجاد حاشیه و استفاده از پرسپکتیو هوایی یا تأکید بر این جلوهها هستند. برخی دیگر به ایجاد تنظیمات و ویرایش زیرکانه مثل ایجاد کنتراست و اشباع رنگی برای شبیهسازی تفاوتهای چشمگیر تأکید میکنند.
سادهترین روش برای این کار در زیر نشان داده شده است:
این بخش از فریم نشان میدهد که چگونه ایجاد حاشیۀ تیره هنگام تبدیل فایل خام (raw) با Adobe Camera Raw امکانپذیر است.
ایجاد حاشیۀ تیره (Vignetting) سادهترین روش هنگام تبدیل فایل raw (خام) به فرمتهای قابل ویرایش است. همچنین میتوان در نرمافزار به صفحهی lens corrections رفته و اسلایدر vignetting را جابهجا کنید (دایره قرمز در تصویر فوق) تا وقتی لبهها و گوشههای قاب به اندازهی دلخواه تیره شوند میتوانید جابهجایی را متوقف کنید.
تصاویر فوق روش ایجاد لایهی مجزا از پیشزمینه را برای اعمال تنظیمات نشان میدهند
پرسپکتیو هوایی را هم میتوان با ساخت لایهای مجزا از نزدیکترین بخش تصویر و افزایش کنتراست و اشباع(Saturation) و همچنین روشنسازی و کاهش کنتراست در پسزمینه (مطابق تصویر فوق) بهبود داد. بهبود رنگ و اشباع و درخشندگی سایهروشنهای تصویر با براش dodge فتوشاپ به نهاییسازی تنظیمات کمک میکند.
تصویر ویرایششده پس از تنظیم اشباع و کنتراست (contrast and saturation) به علاوۀ نورپردازی پیشزمینه با ابزار dodge
برای سوژههایی که ردیفهای عمق آنها حداقل هستند یا اصلا وجود ندارند، انتخاب و کپی کردن دو سوم پائینی قاب تصویر و بهبود اشباع آن به ایجاد حس عمق کمک میکند. این روش برای تصاویر با تونالیتۀ کلی گرم (مانند نمونهی فوق) مفید است.
اگر مرزی را بین بخش تنظیمشدۀ جلوی تصویر و بخش دوردست میبینید از ابزار eraser با تنظیمات نرم و بزرگ برای کاهش تفاوتهای تونالیتۀ بین پیشزمینه و پسزمینه استفاده کنید.
تصاویر قبل و بعد نشاندهندۀ تفاوتی هستند که میتوان با افزایش اشباع در پیشزمینۀ تصویر ایجاد کرد. یعنی نقطهای که ردیفهای عمق حداقل هستند.
ثبت نظر