◄ خلاصه داستان فیلم " قصیده گاو سفید " :
مینا زنی سی و پنج ساله که شوهرش به علت قتل عمد قصاص شده، اکنون زندگی سخت و بی رمقی را می گذراند. این شرایط زمانی پیچیدهتر میشود که مردی نزد پلیس آمده با ارائه شواهد، اعترافاتی می کند که زندگی مینا را در مسیری جدید قرار می دهد.
◄ درباره " قصیده گاو سفید " :
فیلم سینمایی «قصیده گاو سفید» به کارگردانی بهتاش صناعیها و تهیه کنندگی غلامرضا موسوی نماینده سینمای ایران در بخش مسابقه اصلی جشنواره معتبر برلین با ۱۴ فیلم از فیلمسازان برجسته سینمای جهان برای دریافت خرسهای طلایی و نقرهای رقابت خواهد کرد. در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر نیز در نقش اول بازیگر زن - مریم مقدم ، بهترین فیلمنامه ، سودای سیمرغ نامزد جایزه شد. طی نشست خبری این جشنواره نیز صناعیها اعلام کرد که قرار بود شهاب حسینی در این فیلم به ایفای نقش بپردازد که این امر رخ نداد .
◄ عوامل فیلم " قصیده گاو سفید " :
- کارگردان : بهتاش صناعیها
- تهیه کننده : سیدغلامرضا موسوی
- فیلمنامه نویس : بهتاش صناعی ها، مریم مقدم، مهرداد کوروش نیا
- مدیر فیلمبرداری : امین جعفری
- چهره پرداز : کامران خلج
- طراح صحنه : آتوسا قلمفرسایی
- طراح لباس : آتوسا قلمفرسایی
- تدوین : عطا مهراد
- صدابردار : عبدالرضا حیدری
- صداگذار : عبدالرضا حیدری
- موسیقی : میثم رحمانی
- جلوه های ویژه میدانی : آرش آقابیگ
- جلوه های ویژه بصری : محمد ثانیفر
- عکاس : حمید جانیپور
- بازیگران : مریم مقدم، علیرضا ثانی فر، لیلی فرهادپور، فرید قبادی، فرید ازقندی، ماهور احمدی، زهرا پرهون، ابراهیم گله دارزاده، سمیه برجی، مهدی پیله وری، ماندانا معزی پور، سمکو روشنی، ساچلی تاجبخش، آوین پوررئوفی، پوریا رحیمی سام، سوده ازقندی، امیر شریعت
◄ نقد و بررسی " قصیده گاو سفید " :
"خطر لو رفتن داستان"
امیررضا تجویدی ، پس از اکران «قصیده گاو سفید» در سانس ویژه جشنواره فیلم سی وهشتم
فیلم یک نمونه بسیار خوب و شاخص از آن جنس سینمای اجتماعی داستانگو است. در واقع سعی میکند به جای اینکه به یک بازتاب بیظرافت از واقعیت پیرامون اجتماعی دست بزند، به اثری تبدیل میشود در بازنمایی هوشمندانه که ذهنیت انتقادی و پرسشگر مخاطب را به چالش میکشد. امیررضا تجویدی مهمترین دستاورد این فیلم را پیوند بازنمایی وضعیت حاد اجتماعی را باکشمکشهای درونی شخصیتهایی که متلعق به ایران امروز ما هستند دانست و در ادامه گفت: «این فیلم تناقضهایی را که امروز انسان ایرانی در جامعه ما برای بقای اجتماعی دارند را به خوبی پوشش میدهد. تجویدی منتقد سینما در خصوص بازی مریم مقدم در این فیلم اشاره کرد: بازی خانم مریم مقدم در این فیلم بسیار شاخص است. در نقش یک شخصیت بسیار درگیر پیچیدگیها و نتاقضات درونی خودش، بسیار موفق عمل میکند و میتواند مورد توجه قرار بگیرد.امیررضا تجویدی نظر به اینکه در این فیلم استفاده درست و منظقی فیلمساز از میزانسن، نورپردازی و در انتخاب رنگها از پنج ستاره سه ستاره به این فیلم میدهد.
• بسپار به سمت تاریک ذهن تماشاگر
خسرو نقیبی ، روزنامه ایران
به سیاق فیلم پیشین بهتاش صناعیها، این یکی هم دیر شروع میشود. بعد از یک ورودی کوبنده که فکر میکنی قرار است یک داستان تلاش برای جلوگیری از قصاص ببینی، داستان یک سال جلوتر میرود تا با زنی روبهرو باشیم بعد از قصاص همسر. پرده نخست هم ، از آن معرفی شخصیت زن میشود و اگر سینمای اجتماعی ایران را بشناسی خودت را آماده میکنی برای یک ملودرام پر اشک و آه از مصیبتهایی که قرار است بر سر زن بیاید، اما باز هم پیشداوری به اشتباه میرود. برگ برنده درست اینجا رو میشود. مثل آن فیلم قبلی که پیرمرد در ترکیب با دو جوان قصه سفری پیشبینینشده را در شهر آغاز میکرد و موقعیتهایی تجربه نشده پیش چشم تماشاگر میآورد، اینجا هم باز «داستان افزوده» است که مخاطب را روی صندلی نگه میدارد. چیزی شبیه «مرگ و دوشیزه»؛ اما در موقعیت بالعکس. اگر آنجا مظلوم ظالم را مییافت و گیرش میانداخت و همه گذشته را دوباره ترسیم میکرد، اینجا ظلمکرده است که خودش پا پیش میگذارد از سر پشیمانی. با این تفاوت که بازی «مرگ و دوشیزه» در خفا پیش میرود. ظالم هر روز خودش را مجازات میکند بیآنکه ذرهای از بار گناهش کم کند. فکر میکند کمک میکند، اما گناه آنقدر سنگین است که با هیچ حلالی نمیشود آن را پاک کرد. اینجاست که سؤال تماشاگر دائم بزرگتر میشود.
واکنش زن، آن دم که بفهمد، چه خواهد بود؟ هر سکانسی که میگذرد موقعیت هولناکتر میشود و این خطر اصلی پرده آخر است. دادن جوابی درخور به این هولناکی انباشت شده. عقوبت این رابطه شوم، که میتوانست وقتی دیگر زیباترین چیز جهان باشد، اما سنگبنایش روی خون بنا شده. خالقان این داستان آن لحظه مواجهه را درست یافتهاند، در اجرا هم به بهترین شکل درش آوردهاند، اما این مواجهه به نظرشان کافی نرسیده؛ پس ادامه دادهاند. برای من، «قصیده گاو سفید» در ماشین مَرد و در تنهایی زن وقتی حقیقت را میشنود تمام میشود. گاهی وقتها، اینکه پایان را ندانی، در بیخبری از آن تصمیم هولناک خودت تصور کنی که چه خواهد شد، خیلی درستتر از پایان قطعی است. این از معدود فیلمهای این سالهاست که نیاز به «پایان باز» دارد، اما خالقان تصمیم گرفتهاند به یک پایان محتوم برسند، که تکلیف همهچیز را روشن کنند، که چیزی را برای آن ور تخریبگر و ترسناک مغز تماشاگر باقی نگذارند. آنها حق دارند چنین انتخابی کنند، من هم حق دارم بگویم داستانی که میتوانست از بهترین فیلمهای سال باشد و حتی متریال لازم هم برای آن گرفته شده، حالا در حد یک فیلم «صرفاً» خوب باقی مانده است. حیف.
• ای کاش قضاوتی در کار بود
گلبو فیوضی ، روزنامه ایران
همه چیز از سردی و بیرحمی نور راهروهای زندان شروع میشود. از استیصال. از روزمرهای بدون مرد. از جان دادن و روز را به شب رساندن اما ماندن. از جانکاهی بیصدایی که زیر لبخند مات او در سالن کارخانه هر روز بینفسترش میکند. زن اما برای آن دو چشم بیصدای منتظر در خانه میدود. میجنگد. دوام میآورد. خیلیها او را به نوعی سادهدلی متهم میکنند؛ او اما عاشق است. عاشق دخترکی که نمیشنود، اما دلتنگ پدرش میشود. لباسهای پدرش را نگه میدارد. دوست دارد پدرش از آن سفر دور بازگردد.
«قصیده گاو سفید» هم مثل اولین فیلم سینمایی بهتاش صناعیها فیلم خلوتی است. فیلم آدمهای کم و لوکیشنهای محدود. همه تمرکز روایت در فیلم معطوف به رابطه و فرم شکلگیری آن است. آدمهایی ساده، حذف شده، معمولی که زیر نور توجه داستانی قرار است به چشم بیایند. داستان آدمهای صناعیها داستان متکثر نسلهاست. هرکسی میتوانست اینجا بایستد. هر کسی میتوانست چنین سرنوشتی داشته باشد. بازی اما از آنجا شروع میشود که پای شخصیت و انتخابهاش وسط میآید. سینمای خلوت و عمیقی که شاید مثل آن فیلمهای پر بازیگر و پرصدا نباشد که مردم را در سالن سینما سر وجد بیاورد یا مثل فیلمهای اعتقادی خون کسی را به جوش، اما بیست دقیقه که از شروع میگذرد، میبینید نرم و آهسته پایتان در نهر عمیقی خیس شده است و حالا میخواهید بیشتر پیش بروید.
اگر چه این یک فیلم معمایی نیست اما شما مدام دوست دارید حدس بزنید. پیشبینی کنید. با زن همراه میشوید و گاهی رهایش میکنید. فیلم پر از اوج و فرودهای عاطفی است که در سطح همذاتپنداری شما اثر میگذارد. اما بیشتر از همه اینها، شخصیت کاراکتر اصلی فیلم که مریم مقدم نقش او را ایفا کرده، درگیرکننده است. او به شکل حیرتآوری خودش است. زن ساده و داغداری که با رفتاری انسانی خودش را به زندگی پیوند داده است. جهان بیپیرایه و عاشقانه او حلقه مرکزی شکلگیری داستانی در مقابله با بوروکراسی عامهپسند حاکم است. او آرام و پیوسته به دل سختترین روزها راهی پیدا میکند و در تنهایی هم حتی آن وجه مورد اعتماد بودن خودش را حفظ میکند. تقلایی برای یک زندگی بهتر، آرامتر. اما همین شخصیت وقتی از داستان پنهان حضور آدمی در زندگیاش خبردار میشود چنان سختی و سنگدلی از او میبینیم که مدام میخواهیم بگوییم نه؛ او با آن همه گرمی و صمیمیت نمیتواند چنین کند.
بازیهای دیگر فیلم بشدت کمککنندهاند. علیرضا ثانیفر مردی معتقد است که تمام راه میخواهد خطایی را که مرتکب شده جبران کند. پوریا رحیمیسام در همان چند سکانس محدود، نقش برادر شوهری را بازی میکند که انگار میخواهد سهم تمام فروخوردگی سالهای کودکی تا امروز را، نه از برادرش، که از خانواده او بگیرد و مریم مقدم که مثل بازیهای زیادی پیش از این، آنقدر درست میایستد سر جایش، که میتوانم حدس بزنم آدمها گمان نکنند او بازی میکند. میتوانم حدس بزنم برای بسیاری بازی او مثل خود «یک زن بودن» باشد. بازیگری بیعقده، روان و مسلط به تمام جزئیات پیدا و پنهان نقش.
اگر چه با پایانبندی فیلم موافق نیستم، اما داستان آن برای من، مسیر تبدیل اندوه به عشق و در پایان، به بهتی برآمده از زندگی، مثل تجربه خود خود زندگی است. غمگین میشویم، فراموش میکنیم، عشق را در آغوش میگیریم و بالغتر که شدیم، میفهمیم ماجراها آنطور که فکر میکردیم، نبوده است. پذیرش بهت و بازگشت به زندگی.
• روایت تازه حکایت قدیمی
پرویز جاهد ، روزنامه ایران
در سالهای اخیر، با مطرح شدن مسأله اعدام در جامعه ایران، سینماگران ایرانی نیز توجه خاصی به اعدام و قانون قصاص نشان دادهاند. فیلمهایی مثل «جاندار»، «قسم»، «جمشیدیه» و «یلدا» از این دست هستند. در تمام این فیلمها، فردی به جرم قتل، محکوم به اعدام شده و خانواده او یا تلاش میکنند بیگناهی او را اثبات کنند یا با جلب رضایت خانواده مقتول و پرداخت دیه، فرد محکوم به اعدام را از قصاص برهانند. اما «قصیده گاو سفید» بهتاش صناعیها، با اینکه فیلمی درباره قصاص و اعدام است، اما مسأله را از زاویه تازه و متفاوتی مطرح میکند و آن بیگناهی فردی است که به اشتباه اعدام شده و تأثیری که این حکم قضایی روی زندگی خانواده او و قاضیای که حکم اعدام او را صادر کرده، میگذارد. بنابراین، فیلم، روایت خود را از جایی شروع میکند که قصاص، انجام شده و بابک، همسر مینا بر اثر شهادت دروغ شاهدان قتل و رأی اشتباه قاضی پرونده، اعدام شده و حالا این میناست که تازه گرفتاری اش شروع شده و باید بتواند در جامعهای که نسبت به زنی تنها و مستقل، بدبین و بدگمان است، گلیم خود و دختر کوچکش را به تنهایی از آب بیرون بکشد و استقلال اش را فدای هیچ مصلحتی نکند.
• اعتراف میکنم
مدیسا مهراب پور ، بلاگ نماوا
قصیده گاو سفید دومین فیلم بهتاش صناعیهاست. او با فیلم اول خود «احتمال باران اسیدی» توانست نظر شماری از منتقدان را بهخود جلب کند و همچنین برنده سیمرغ بهترین فیلمنامه از بخش نگاه نو جشنواره فجر سی و سوم شد. فیلم خصوصا بهدلیل اینکه همجنسگرایی را در دل دغدغههای مضمونی خود پررنگ میکرد و موضوع نو و تازهای داشت مورد توجه قرار گرفت. ساخت آن هرچند ساده اما دلنشین مینمود.
* انتظارها از یک کارگردان تازه کار
بعد از پنجسال، صناعیها بههمراه همسرش مریم مقدم، درگیر پروژه بعدی خود شدند که فیلم افتتاحیه جشنواره سی و هشتم در سینمای رسانه بود: قصیده گاو سفید. فیلمی که در قدم اول نامش بسیار دافعهبرانگیز بهنظر میرسد. اما اگر از خیر نام فیلم بگذرید و بهتماشای فیلم بنشینید، چیز زیادی عایدتان نمیشود.
همانطور که از فیلم قبلی و صحبتهای کارگردان مبنی بر نه سال وقت گذاشتن برای به ثمر رسیدن این فیلم برمیآمد، تماشاگران باید انتظار فیلمنامه خوبی را میداشتند که هرچند داستانش را با طمانینه و سکون تعریف میکند اما حداقل داستانگو است.
ضمن اینکه صناعیها در فیلم اول خود نشان داده بود که با پرداختی میمینال و ساده در فرم میتواند تصاویری غنی خلق کند که قاب بصری متعادلی دارند. نه بیش از حد سانتیمانتال و پرزرق و برقاند و نه مینیمالیسم را با خالیبودن بیدلیل و قدرت بصری پوچ اشتباه میگیرد.
*ساختار درهمتنیده و روایت ازهمگسسته
قصیده گاو سفید در فرم خود مطابق پیشبینیها پیشرفت. همان مدل مینیمال و ساده در پردازش بصری و روایتی آرام و پر از سکون برای تعریف قصه خود. در این مدل صناعیها پختهتر از فیلم قبلی شده و فواصل داستانیاش را بهتر از قبل، از هم منفک میکند و یا بعضا بههم گره میزند. هرچند ریتم فیلم کند است و اساسا از آن دست فیلمهایی است که تماشایش بیهیجان میباشد و ممکن است تماشاگر را خسته کند، اما ضرباهنگش ثابت میماند و بالا و پایین نمیشود و به شلختگی ریتمیک نمیانجامد.
همچنین حوصله و دقتی که در نمادپردازی و طراحی کمپوزسیون بصری بهکار گرفته شده، در نتیجه نهایی کاملا مشهود است و تماشاگر حرفهای را خصوصا در نیمه اول فیلم سر ذوق میآورد.
اما برخلاف فیلم اول که مضمون پیشروانهاش مورد توجه بود، قصیده گاو سفید یک فیلم دمده و عقبافتاده است. داستانهایی را تعریف میکند که بارها از قدیمالایام شنیدهایم و نه تنها کلیشه شدهاند که در فیلم هم هیچ تازگی پیدا نمیکنند. پدری مذهبی که با پسر موزیسین خود مشکل بنیادی دارد، پدرشوهری که میخواهد حزانت نوهاش را بهناحق از مادر بگیرد، صاحبخانهای که بهدلیل تعصبات مستاجرش را جواب میکند و… این فهم دهه شصتی فیلم غیرمنتظره و ناامیدکننده است. آنهم از کارگردانی که برای جسارتش در پرداخت مضمونی نو، با فیلم اولش اسم درکرده بود.
* کوری عصاکش کور دیگر
فیلمنامه هم برخلاف انتظار پر از ایراد است. علیرغم اینکه هم به فیلمنامهنویسی او امید بسته بودند، پاشنه آشیل دقیقا فیلمنامه است.هرچند در ابتدا خوب شخصیتپردازی میکند و سعی میکند روزمره قابل باوری از زندگی زنی که همسرش را از دست داده است، بسازد. ایراد اول درست در ورود شخصیت مرد اصلی است. جایی که در همان اول کار، تماشاگر دست سازنده را میخواند و شخصیت حقیقی او را بهجا میآورد. از اینجا به بعد همهچیز مدام کش میآید و کش میآید.
بهجای اینکه داستان اصلی رشد کند و بسط بیابد، روایت تنها در عرض گسترده میشود و مشکلی روی مشکل دیگر بالا میآید. فیلم بهجای اینکه داستان اصلی خودش و کاراکترش شود، تبدیل به ملغمهای از انواع و اقسام مشکلات میگردد.
درحالیکه شخصیتپردازی قصیده گاو سفید در مسیر دیگری پیش رفته و از قهرمان زنش، یک موجود آرام، منطقی و بهمرور دلبسته ساخته، ناگهان او را بدل به یک هیولا میکند. پایان فیلم و اتفاق نهایی هیچ ربطی به کل مسیر فیلم و به هیچکدام از کاراکترها ندارد. انگار از سیاره دیگری اصلا وارد جهان فیلم شده. و علاوه بر همه خرده داستانهای عقبمانده و دمده فیلم، این موضع نهایی قهرمان است که آن را بدل به فیلمی بسته و متعصبانه میکند.
فیلمی که حس انتقامجویی و کینه را بر حساسیتهای انسانی اولویت میبخشد و برای قهرمانش ساحت تغییر و گفتمان را به رسمیت نمیشناسد. کل فیلم قصیده گاو سفید حادثه نهایی را مادام به تعویق میاندازد تا بلکه فرجی شود و قهرمان به فهم تازهای برسد اما در نهایت و در پایان، هرچه فیلم بافته، پنبه میشود و به فنا میرود. قهرمان فیلم همان کنشی را سر میدهد که احتمالا در دقیقه پانزده فیلم هم در شرایطی احساسی نشان میداده و این به این معنی است که فیلم در تمام مدت خود درجا میزند، جلو نمیرود تنها فرو میرود.
• نقد فیلم قصیده گاو سفید, a ballad for the white cow, مثنوی نامتوازن :
عباس مدحجی ، سلام سینما
بهتاش صانعی ها اساسا دلش میخواهد روی سوژه های بودار کار کند. هنوز حواشی پیرامون "احتمال باران اسیدی" ش از یادها نرفته بود که این بار سراغ حکم قصاص رفته. قصاص را آخرین بار محسن تنابنده در جشنواره فیلم فجر گذشته با "قسم" به چالش کشید اما صانعی ها در قصیده ی گاو سفید تلاش کرده نگاه جدیدتر و البته احساسی تری به اعدام داشته باشد.
قاضی که متوجه میشود حکم اعدام شخص بی گناهی را صادر کرده دچار تشویش درونی میشود و بصورت ناشناس وارد زندگی خانواده و بازماندگان شخص اعدام شده میشود. به آنها کمک میکند و رابطه ای که با نگاه جبران مافات آغاز شده بود وارد فضای احساسی میشود و قاضی ماجرا شغلش را از دست میدهد.
زندگی شخصی قاضی هم درگیر طوفان است و پسرش در اثر اوردوز میمیرد. فضای فیلم به تاریکی و تباهی میرود و گویی اعدام شخص بی گناه زندگی قاضی را تحت تاثیر قرار میدهد. فیلم شعار گونه ونماد گراست و دربیان حرفش الکن است. رابطه ی یک قاضی با خانواده ی متهم حداقل در ایران معمولا بدین گونه نیست. یک قاضی ممکن است چندین حکم اشتباه صادر کند و منطقی نیست نسبت به اشتباهاتش چنین واکنشی نشان دهد و اصولا قضات در جلسات دادگاه نمیتوانند اینقدر احساسی عمل کنند.
بهرحال تلاش صانعی ها برای بررسی سوژه ای که باجان آدمها سروکار دارد و احتمالا پرفروش نباشد قابل تقدیر است ولی میطلبد نگاه آتقدر پخته و جامع الاطراف باشد که نه تنها اطلاعات مخاطب را افزایش دهد، بلکه ذهن اورا چنان درگیر چالش کند که سوژه برایش امری جدی شود و هروقت هرجا با آن درجایی برخورد کرد آنچه در سینما دیده در ذهنش مرور شود. فیلم های متعددی در دنیا کمابیش به سوژه لزوم اعدام یا قصاص پرداخته اند ( مثل زندگی دیوید گیل /آلن پارکر۲۰۰۳/دربارهٔ زندگی دیوید گیل در واپسین روزهای زندگی پیش از اعدام و تلاشهای گروههای موافق و مخالف اعدام در اثرگذاری بر آرای شهروندان) که اغلب با دید منفی به آن نگریسته و کمتر علل وجود و لزوم آن را از نظر گذرانده و لذا نتوانسته دیدی جامع و بیطرفانه به مخاطب بدهد.
چندسالی ست قصاص نه فقط در ایران که در کشورهای جهان اسلام به مسئله ی پر بحثی تبدیل شده و سینما بعنوان یکی از پرمخاطب ترین رسانه ها میتواند نقش تعیین کننده ای در جهت گیری جامعه در رابطه با این موضوع داشته باشد.
این مطلب بعلت تنظیم در ایام جشنواره ممکن است دارای نواقصی باشد. تیتر از سر مقاله روزنامه ی سازندگی برداشته شده است.
• چطور با یک پایان عجیب رشتههایتان را پنبه کنید.
صوفیا نصراللهی ، مجلۀ دیجی کالا
بهتاش صناعیها کارگردانی است که هنوز بهترین فیلمش را نساخته اما به وضوح نگاه جسورانهای به سینما دارد. فیلم قبلیاش «احتمال باران اسیدی» فضایی متفاوت با بقیهی آثار سینمای ایران داشت. جهان خودش را خیلی خوب ساخته بود. به عبارتی فیلم خودبسندهای بود که میتوانستید جهان کاراکترش را با بازی دیدنی شمس لنگرودی درک کنید. «قصیده گاو سفید» قرار است فیلم اجتماعیتری باشد. هر چند کارگردان باز هم تلاش میکند فضای شخصی خودش را داشته باشد اما به هر حال متاثر از یکی از مهمترین بحثهای این سالها یعنی قصاص است.
«قصیده گاو سفید» یکی از جسورانهترین فیلمهای سالهای اخیر است. داستانش پیرامون یک قصاص اشتباه روایت میشود بدون آن که به صورت مستقیم در مدح یا ذم قصاص داستانسرایی کند. با دو بازی خوب از مریم مقدم و علیرضا ثانیفر که باعث میشود هر چند فیلم ریتم کندی دارد و کشدار است اما بتوانید با کاراکترها و احساساتشان همراه شوید.
مشکل از جایی شروع میشود که صناعیها در دل جهان خودش میخواهد یک درام اجتماعی واقعگرایانه داشته باشد و نمیتواند در روایتش تعادل را رعایت کند. به نظر میرسد بعضی از کاراکترهایش را نمیشناسد و در نتیجه شخصیتپردازیهایش با نقص روبهرو هستند. آن بخشهایی از فیلم که به رابطهی میان زن و مرد میپردازد جذاب از کار درآمده اما سکانسهایی که کاراکتر مرد محور فیلم میشود که در حقیقت مربوط به بخش اعتراضی قضیه به یک سوژهی اجتماعی است فیلم از دست میرود.
آن قسمتی از ایدهای را که در ذهن صناعیها بوده و تبدیل به اسم فیلم و حضور نمادین آن گاو سفید در محوطهی زندان شده، درک نمیکنم. آن قاب چیزی بیشتر از یک قاب صرف اهمیت دارد چون گاو و شیر و پایانبندی آخر که فیلم را خراب میکند همه به یکدیگر مربوط هستند.
اعتبار فیلم «قصیده گاو سفید» به سوژهاش برمیگردد و بازی بازیگرانش و شیوهی نمایش رابطهی میان زن و مرد. به این که سردی و کندی فیلم صناعیها، حتی اگر دوستش نداشته باشید تحمیلی نیست.
نقطه ضعفش این جاست که به نظرم کارگردان تصور غلطی از کاراکتر مردش دارد. در نتیجه تقابلهای درونی و بیرونی کاراکتر مرد با خودش و دیگران گاهی مضحک میشود. مثل واکنشی که به سگ همسایه نشان میدهد یا این که در زندگیاش انگار اسم گوگوش را نشنیده و ولنتاین هم برایش یک واژهی خارجی است که معنایی ندارد.
خیلی از سکانسهای مرد گل درشت برگزار میشود مثل دیالوگ با همکارش دربارهی تشکیک در مسالهی قصاص یا سکانسی که مرد نشسته و کارگر سطل آب را زیر پایش خالی میکند که نشان میدهد مرد چه مشتاق است گناهانش شسته شود.
ما خیلی زود به عنوان ناظر مرد را میشناسیم اما سوال این جاست که چهطور زن او را نمیشناسد؟ سوالی که یک سوم فیلم ذهن مخاطب را درگیر میکند و در نهایت با یک دیالوگ سرسری که مرد دو روزی مریض بوده و فقط برادرشوهر زن را دیده سر و تهش را هم میآورند. رابطهی زن و مرد هر چند در رفتار زن نمودهای جذابی پیدا میکند، که البته خیلی از آنها مثل رژ لب زدن جلوی آینه کلیشه شده ولی همچنان کارکرد خودش را دارد، اما برای شروع رابطهی آنها منطق چندانی از سمت زن وجود ندارد.
کلیشهها گاهی آزاردهنده میشوند مثل حضور برادرشوهری که به نظر میرسد به شیوهی فیلم «واکنش پنجم» تهمینه میلانی انتظار میرود سرپرست زن باشد وگرنه خانوادهی شوهرش چشم به حضانت بچه دارند.
همهی این نقاط ضعف میتوانست قابل بخشش باشد اگر فیلم جایی تمام میشد که به قرینهی صحنهی ابتدایی با گریهی زن در ماشین تمام شود اما بهتاش صناعیها دور از ذهنترین پایان را برای قهرمانش رقم میزند تا کل فیلم را با آن بر باد دهد. پایانی که هیچ منطقی برایش متصور نیست و انگار از جهان دیگری آمده و به جهان آرام فیلم تحمیل شده است.
درام آرام و درونگرایانه ناگهان تبدیل به یک تریلر جنایی میشود و بدتر از آن گذاشتن سکانسی است که نمیشود فهمید آن چه اتفاق میافتد در ذهن زن گذشته یا واقعیت است. انگار خود فیلمساز هم نمیتوانسته تصمیم بگیرد که قهرمانش باید چهطور دست به انتقام بزند.
به این ترتیب کارگردان جهانی را که خلق کرده با دست خودش، با کلیشههای گل درشت میانهی فیلم و پایانبندی نچسب و غیرمنطقی، خراب میکند.
«قصیده گاو سفید» فیلمی جسورانه است که جسارتهایش ممکن است زمان اکران کار درستش بدهد اما به صرف جسورانه بودن نمیشود آن را فیلم خوبی دانست.
• نشست خبری فیلم قصیده گاو سفید در جشنواره سی و هشتم جشنواره فجر :
خبرگزاری ایرنا
بهتاشصناعی ها عصر شنبه در نشست خبری قصیده گاو سفید، انتخاب اسم این فیلم را سمبلیک اعلام کرد و افزود: موضوع این فیلم درباره قانون اعدام است که البته حرف زدن در مورد هر قانونی ایراد ندارد.
وی افزود: تلاش کردیم شرایطی را فراهم کنیم که پیرامون قانونی حرف زده شود البته قصد نداریم که قانون را زیر پا بگذاریم.
صناعی ها با بیان اینکه پرونده های زیادی پیش و پس از انقلاب در خصوص موضوع اعدام در کشور وجود دارد گفت از مجموعه ای از از این پرونده ها الهام بخش ما در این داستان بود.
وی افزود: داستان و قصه این فیلم حوالی ما اتفاق میافتد و قصه آنها ما را تحت تأثیر قرار داده است.
کارگردان فیلم قصیده گاو سفید در ادامه با اشاره به کاراکتر مینا در این فیلم گفت شخصیتی مینا زنی ایرانی است که فردی در زندگی اش وارد میشود و دلباخته آن می شود.
وی در خصوص بازی شهاب حسینی در این فیلم گفت: در ابتدا قرار بود او این نقش را بازی کند اما به دلایل مختلفی محقق نشد و انتخاب علیرضا ثانی فر انتخاب کاملا درست بود.
وی در خصوص اکران عمومی فیلم گفت فکر نمیکنم مشکلی برای اکران وجود داشته باشد این قصه می تواند در هر زمانی و هر مکانی که چنین قانونی وجود دارد اتفاق بیفتد.
نویسنده و کارگردان فیلم گاو سفید افزود: این فیلم دغدغه انسانی دارد و قصدش زیر سوال بردن قانون نیست البته هر قانونی اشتباه و ایرادی دارد و ما تلاش کردیم در این آستان خطاها و ایراد قانون اعدام را به تصویر بکشیم.
وی اضافه کرد در این فیلم تلاش شد خطا و و ایرادات قانون چه تاثیری می تواند در زندگی انسانها و جامعه بگذارد به تصویر کشیده شد.
وی در بخش دیگر از نشست در پاسخ به این سوال که در بخشی از فیلم به اخراج و بازداشت کارگرها اشاره کردید، گفت: ما تلاش کردیم به اهمیت این طبقه اجتماعی بپردازیم. و موضوع اخراج و بازداشت کارگرها بارها اتفاق افتاده است.
نویسنده و کارگردان فیلم قصیده گاو سفید افزود در این فیلم از موسیقی استفاده نکردیم و تلاش کردیم از اصوات یا افکت هایی همچون صدای تردد خودرو صدای باران و باد به جای موسیقی استفاده کنیم زیرا احساس کردم استفاده از موسیقی میتواند تاثیر معکوس داشته باشد و فیلم را به یک ملودرام تبدیل کند.
مریم مقدم بازیگر نقش مینا در فیلم قصیده گاوسفید درخصوص شخصیت مینا گفت مینا زنی بود که سختی زیادی کشیده اما همواره پر قدرت بود و امید به زندگی را از دست نمی داد.
وی با بیان اینکه در نگارش فیلمنامه این فیلم نقش داشته گفت: از وقتی با بهتاش صناعی ها در حال نگارش بودیم احتمال بازی خودم در این فیلم را میدیدم.
وی در پاسخ به سوالی در خصوص اقتباس این فیلمنامه از یک فیلم خارجی گفت: ممکن است فیلم های مختلفی از یک فیلم تاثیر بگیرد اما این فیلم از فیلم دیگری اقتباس نشده است.
ثبت نظر