فقط یک فیلم پنج دقیقهای میخواستم تا بعداً بتونم از زنم و دخترم دفاع کنم، ولی امونم ندادند... صدای آژیراشون داره نزدیک تر میشه... الان مثل مور و ملخ میریزن اینجا...
جوانی مومن و بسیجی به نام امیر و همسر محجبهاش به نام هانیه موضوع اصلی این فیلم را تشکیل میدهند. ریحانه به دلیل پوشش چادرِ خود مورد ضرب و شتم یک شهروند قرار میگیرد و در ادامه این شهروند توسط پایگاه بسیجی که امیر در آن مشغول به کار است، دستگیر میشود و امیر متوجه میشود که جنین داخل شکم هانیه به خاطر حملات این فرد سقط شده است. در همین گیر و دار نامهای از نیروی انتظامی به پایگاه میرسد و در آن نامه اینگونه آمده که این شهروند باید بلافاصله آزاد گردد . در پیگیری این نامه ، پلیس اعلام میکند که دستور از بالا آمده است. امیر تصمیم میگیرد که خود وارد عمل گردد و با این شهروند که در لحظۀ ضرب و شتم "مست" بوده ، تسویه حساب نمایدمانع از خروج او از پایگاه گردد. فرمانده پایگاه نیز موفق به راضی کردن امیر نمیشود و بعد از مدتی شخصی برای آزادی این شهروند نیز وارد پایگاه میشود؛ این فرد که از قضا آقا زاده بوده و پسر روحانی به نام آیت الله احتشام است ، این داستان همچنان ادامه دارد و امیر به همراه چند تن از دوستانش که همراه او هستند آقازاده را نیز دستگیر میکند وسرانجام پای نهادهای امنیتی ، به این ماجرا باز میشود.
«دیدن این فیلم جرم است» تنها فیلمی از جشنواره فجر 37 است که همچنان وضعیت اکران آن در هالهای از ابهام است؛ محمدرضا شفاه تهیه کننده این فیلم در نامهای سرگشاده به محمدمهدی طباطبائی نژاد معاون ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی، خواستار شفافیت موضع سازمان سینمایی درباره اکران این فیلم گردید. نامه ای که بی پاسخ ماند. ابراهیم داروغهزاده، معاون پیشین نظارت و ارزشیابی و دبیر جشنواره فیلم فجر 8 ماه پس از سرنوشت نامعلوم این فیلم در توئیتی جنجالی، تلویحا عدم صدور پروانه نمایش این فیلم را به تصمیم وزیر ارشاد و رئیس سازمان سینمایی ارجاع داد و شائبه ها درباره «توقیف» این فیلم را بیش از پیش کرد.
- نویسنده و کارگردان :
- نویسنده و کارگردان :
- بازیگران :
صدای خنده دخترانهای که توی مخت میرود و فکر میکنی با فیلمی در حد عصرهای جمعه شبکه یک طرفی، اما در کمتر از یک دقیقه، با نمایی هوشمندانه و اتفاقی غیرقابل پیشبینی شوکه میشود. مردی مسن به زنی با حجاب چادر توهین میکند ولی قضیه به همینجا ختم نمیشود، تعقیب و گریز و خشونتی که از پشت شیشه ماشین زن شاهدش هستیم نفس را حبس میکند.
شروعی نفسگیر با نماهایی بسته و هوشمندانه و موسیقی تاثیرگذار و بهجای حبیب خزائیفر،و نقطه ی اوج آغازینی که هنوز تمام نشده. زن میگریزد و به مرد-امیر با بازی مهدی زمینپرداز- میرسد، و اینجاست که پس از این همه کشمکش تلاقی آغاز میشود.
«دیدن این فیلم یک جرم است» از کارگردانی که کارنامهای نه چندان شناخته شده دارد، فیلم عجیبیست، یک آژانس شیشهای امروز با سکانسهای نفسگیر حاتمیکیایی که به حق با دیالوگهایی مناسب و بهجا و فرمی که به سینمای مدرن تنه میزند، درگیرت میکند.
میزانسهایی در عمق با دوربینی که همراه شخصیتهاست و جغرافیا را بدون تاکید روی المانهای آشنای مخاطب از طبقه خاص قهرمان به درستی میسازد، و قصهای که شاید گفتنش جسارتی به قدرت حوزههنری میخواهد، فیلم رضا زهتابچیان را میسازد. فیلمی که به نظر فرمولی مشخص از آژانس شیشهای را دنبال میکند، بهانهای برای شروع، درگیری، صحنه آهسته گرفتن اسلحه و گروگانهایی که اینبار محکومند نه شاهد!
فیلم در ادعای خود موفق است، حرفهایش را بیپرده میزند و کارگردانی روان و سیالش هرچه میخواهد از تماشاگر میگیرد، از تشویقهایش روی دیالوگهای طعنهوار تا سکوت و لبگزیدنش روی صحنههای پایانی و لذتش از قدرت سرداری که با شمایلش «سردار سلیمانی » را به یاد میآورد.
فیلم با تمام هنرنماییاش در برآوردن حس مخاطب کمی ناتوان و شاید محتاط عمل میکند،انگار علاقهای به احساساتی شدن آدمها و اشکهایشان ندارد، حس همذاتپنداری تا جایی جلو میرود که لب برچینی و منتظر اتفاق بعدی باشی، فیلم بیش از احساساتی شدن تماشاگر و جمع کردن طرفدار روی عقایدش، سینماست، سینمایی که قصه میگوید، اکشن میسازد و حرف هم میزند. و در این برهوت سینما چه چیزی بهتر از اینکه مجرم باشی و فیلمی ببینی که لذت ببری! لذت سینما...
پانوشت: شاید بهترین پایان ممکن و دری که بستنش تماشاگر را دچار شعف میکند!
به نظرم یک فیلم هر چه میخواهد میتواند باشد و هر حرف مهمی را هم میتواند بزند. من اساساً مشکلی با حرف فیلمها ندارم، ولی به شرطی که فیلم باشد. اگر فیلمی فیلم نباشد من نمیتوانم درباره «حرف» آن چیزی بگویم.
فراستی با اشاره به سکانسی از فیلم «دیدن این فیلم جرم است» موضع خود را اینطور تشریح کرد: در سکانس پایانی این فیلم یک موسیقی فاجعه دراماتیک که بیشتر به کار یک روایت دراماتیک میآید، کل صحنه را خراب کرده است. با اینکه آدمهای اصلی فیلم مظلوم و آرمانگرا بودند، من اما با آنها همدل نشدم. سالهاست میگویم تا زمانی که فیلمی به حداقل فرم نرسد، هیچ محتوایی خلق نمیشود. آنچه روی کاغذ میآید هم حداکثر مضمون است نه محتوا. فرم است که محتوا را ایجاد میکند.
وی در ادامه خطاب به دانشجویان حاضر در سالن که در حین نمایش فیلم در چند نوبت با تشویق جمعی به آن واکنش نشان داده بودند، گفت: نگویید برای محتوای فیلم دست زدهایم، شما برای حرف و شعارهای فیلم دست زدید. ممکن است من هم برای آنها دست بزنم اما برای فیلم دست نمیزنم.
این منتقد سینمایی افزود: زمانی که من با یک اثر هنری طرف هستم، مترم عقل نیست، مترم احساس است. به همین دلیل هیچ شعاری در فیلم روی من کار نمیکند؛ زمانی کار میکند که با «خوشههای خشم» جان فورد مواجه میشوم. فیلمی که شعار زیاد دارد اما شعارهایش برای کاراکترها است نه فیلمساز. «دیدن این فیلم جرم است» تماماً شعار است و میخواهد تو شعارهایش را قبول کنی. به همین دلیل چون درنیامده، اثری روی من نمیگذارد. در زمینه اثر هنری وقتی با اثر غیرعقلانی و حسی طرف هستیم شعار جواب نمیدهد.
فراستی با اشاره به روایت فیلم ادامه داد: جوانی که دعوا را در فیلم شروع میکند هم فیزیک و چهره خوب دارد و هم شروع خوب، اما ادامه ندارد. مظلومیت این جوان در پایان فیلم به جایی میرسد که در میزانسن پایانی کاملاً حق با پلیس میشود. تحول کاراکتر سردار هم در پایان فیلم مشخص نیست؛ اینکه چطور از یک انفعال به ناگاه به نمای پایانی میرسد. درست است که نمای آخر فیلم دلتان را خنک میکند اما الکی خنک میکند. آیا فیلم ساخته شده که دل ما خنک شود؟ اگر این است که خیلی بد است. قرار فیلم این است که حقخواه باشد و علیه بیعدالتی بشورد.
فراستی باردیگر به انتقاد از نحوه پرداخت موقعیتهای فیلم پرداخت و گفت: سکانس مقدمه فیلم بهشدت فیلمفارسی و کلیشهای است. وقتی از این زاویه وارد فیلم میشویم دیگر فیلم سیاسی نیست. نقد را هدر ندهید. فیلم نقد دارد، اما آن را با شخصیتپردازی و فیلمنامه ضعیف و تفکر غیرشفاف هدر میدهد. به همین دلیل با یک آنارشیسم ابتدایی و قبل از کور که هنوز نمیداند کجا میرود مواجه میشویم. آنارشی اتفاقاً میداند به کجا میرود اما این فیلم نمیداند.
این منتقد افزود: فیلم اعتراض یک بچه انقلابی است که مسئله شخصی دارد و از جایی به بعد دیگر انقلاب برایش مسئله نیست و برای یک مسئله شخصی میایستد و لج میکند. حرکتش تبدیل به یک خیزش اجتماعی علیه ظلم نمیشود و در آخر هم با دستبند میرود! اصلاً دلم برای این آدم نمیسوزد.
فراستی به کاراکتر سردار در فیلم هم اشاره کرد و گفت: حتی سردار هم در این فیلم حیف میشود. آن هم سرداری مثل حاج قاسم که معتقدم تا ابد مدیون او هستیم. هیچ ایرانی از هیچ طیف و گروهی نیست که طرفدار سردار سلیمانی نباشد، مگر اینکه هیچچیز نداشته باشد. اگر چنین آدمی تبدیل به کاریکاتور در اثر ما شده، این بسیار بد است! گویی فیلم میگوید دلتان به همین فشار دست دشمن توسط سردار خوش باشد و به خانه بروید!
برچسب ها
نظرات
حیات
3 سال و 0 ماه و 0 روز پیش
ارسال پاسخ
فیلم خوبی بود ،درسته مثل یه خواب وحشتناک بود ولی لازم بود تا چنین اثری که دست کم نزدیک به افکار و عقاید جامعه هست اکران بشه دست همه کسانی که برای این فیلم تلاش کردن درد نکنه
زهره
2 سال و 12 ماه و 1 روز پیش
ارسال پاسخ
فکر میکنم ایت الله احتشام همون هاشمی رفسنجانی با پسراشه در کل بعنوان یک تماشاگر فیلم خوبی بودو معتقدم اگر این جریان حقیقتم داشت از سوی دولت وقت همین برخوردا صورت میگرفت همونطور که در دولت روحانی نمونه های زیادی دیدیم حضور سفیر انگلیس در اغتشاشات .تجاوز ماموران سعودی به دو جوان در جده.ازادی سربازان امریکایی و کشتی انگلیسی و بی غیرتی نامردی دولتمردان که به اسم منافع ملی و حفظ نظام هر خیانتی میکنن.
محسن شکاری
1 سال و 5 ماه و 14 روز پیش
ارسال پاسخ
به نظر من آقای فراستی باید بره گوسفند بچرونه تو منتقد سینما خب بیناموس اگه خواهر ومادر خودت هم تجاوز میکرد باز هم همین گوه رو میخوردی